درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

کمال از نظر محی الدین

از نظر محی الدین، کمال امری نسبی و اعتباری است؛ یعنی ممکن است چیزی نسبت به کسی کمال باشد و نسبت به دیگری کمال نباشد، و ممکن است چیزی به اعتباری، کمال باشد و به اعتباری دیگر کمال نباشد.

از نظر محی الدین، کمال به صورتِ امری ثابت و جهان شمول وجود ندارد به طوری که به طور ثابت  در مورد همگان صادق باشد. محی الدین بر این باور است که اگر مفهومی به عنوانِ کمال را لحاظ کنیم، در مورد افراد مختلف، گوناگون است؛ و به عبارت دیگر، هر کس کمالِ مطلوب خودش را دارد؛ و کمال یک نفر با کمال کسی دیگر یا چیزی دیگر یکسان و همانند نیست. بنابراین، یکی از مهم ترین کارهای سالک این است که کمال خودش را دریابد و در آن مسیر حرکت کند؛ زیرا آنچه کمالِ اوست ممکن است کمالِ دیگری نباشد. این قضیه نیز لازم به ذکر است که افراد استعدادهای مختلفی دارند؛ و در نتیجه، هر کس باید استعدادهای خود را بشناسد و برای شکوفا کردن آن ها و به کمال رساندن آن ها تلاش کند

 این نکته را نیز فراموش نکنیم که کمال مطلق، هرگز محقق نمی شود، زیرا مراتب کمال حدی ندارد و نامحدود است و برتر از هر کمال کمالی بالاتر متصوّر است.

 

پرسش شما درباره بلایا و مصیبت ها و گرفتاری ها

پرسیده بودند: آیا مشکلات و گرفتاری ها و قحطی و امثال آن دلیل بر معصیت بندگان و دلیل برغضب الهی است. نظر محی الدین در این باره چیست؟

قرآن آیات مختلفی در این باره دارد.  در برخی از آیات که رویِ سخنش با گنهگاران یا کسانی است که میل به گناه و تبهکاری دارند چنین بیان می کند که اعمال ناشایست سبب نزول بلا و گرفتاری و مصیبت می شود.

در برخی دیکر از آیات نظیر آیات سوره فجر، مطلب را در سطحی بالاتر مطرح  می کند  و بیان می کند که همه گناهان بر اثر اعمال ناصحیح و گناه نیست و دلایل مختلفی دارد. قرآن در سوره فجر این پندار را که هر کس در نعمت است حتما مورد تکریم و عنایت خداست و هر کس در گرفتاری است قطعا خدا از او رو گردانده و او را خوار کرده است رد می کند.

 محی الدین در باب 86 از فتوحات بیان می کند که دنیا سرای امتزاج است و هیچ چیز آن خالص نیست؛ و از این رو ، ظالم و غیر ظالم در این دنیا دچار بلا می شوند و او با این بیان تصریح می کند که ابتلائات و گرفتاری ها همه از باب عقوبت نیست.

البته باید همواره در خاطر داشته باشیم که محی الدین بر اساس مخاطبان مختلف و ظرفیت و مرتبه آن ها پاسخ هایی متناسب با ایشان به آن ها می دهد و اصلا روش او این نیست که با تمام  دانش و معرفت خود همواره پاسخ دهد چون او این کار را بر خلاف حکمت می داند. از این رو محی الدین در باره یک موضوع  در جاهای مختلف اظهار نظرهای مختلفی می کند تا هر پاسخ به مخاطب خاص خودش اختصاص پیدا کند.

محی الدین در بحث مورد نظر ما ، در فصوص الحکم سخنی دیگر برای خواص دارد و در آنجا بیان می کند که هرچه در جهان به هر شخصی می رسد بر اساس عین ثابته اوست  و ملاک فقط عین ثابته است، و معصیت و طاعت  در آنچه در دنیا به بنده می رسد مدخلیت ندارد. (مراجعه بفرمایید به فص یعقوبی)

اندیشیدن مطلقا مفید نیست

اندیشیدن یکی از قوای انسانی است که اگر در جای مناسبش مورد استفاده قرار گیرد برای انسان سودمند خواهد بود و مانع ضررهایی خواهد شد، اما بر خلاف آنچه رایج است سودمندی و کارآمدی تعقل و اندیشیدن، مطلق نیست؛ یعنی در برخی موارد، اندیشیدن هیچ فایده ای ندارد. به عنوان مثال، برخی حقایق تنها از راه کشف و شهود قابل دستیابی است و عقل راهی برای رسیدن به آن حقایق ندارد.

 در برخی موارد، نیز اندیشیدن نه تنها بی فایده است بلکه ضررها و مشکلات و مفسده هایی نیز در پی دارد. به عنوان مثال، اگر کسی به این موضوع بیندیشد که تنفس انسان از مجرایی باریک است و اگر  این مجرا به هر دلیل مسدود یا تنگ شود جان خود را ار دست می دهد  چنین فردی از شدت ترس و اضطراب به تپش قلب و تنگی نفس دچار می شود و بیمار می گردد ؛ یا کوهنوردی که درحال بالا رفتن از کوه است اگر به جای اینکه به کار خود تمرکز داشته باشد پیوسته به پایین نگاه کند و به این فکر کند که اگر پایش بلغرد سقوط می کند قطعا نمی تواند کار خود را به درستی انجام دهد و مشکل برای او پیش می آید؛ یا مادری که مدام به این فکر می کند  که مبادا برای فرزندش مشکلی پیش آید قطعا آرامش خود را از دست می دهد و به بیماری دچار می شود.

از آنچه گفتیم معلوم شد که اندیشیدن مطلقا مفید نیست و فقط باید در جای مناسب به اندیشه پرداخت.

برزخ چیست و به چه معناست ؟

برزخ در لغت به  معنای "حد فاصلِ میان دو چیز" است . از نظر اهل معرفت، میان هر دو چیزی، برزخی وجود دارد ؛ و خلاصه اینکه هر چیزی خودش برزخ میان دو چیزِ دیگر است .

جهان پس از مرگ نیز به اعتباری، برزخ میان این جهان و جهانِ آخرت است؛ اما با توجه به آنچه گفتیم، معلوم شد که از نظر عارف، ما اکنون نیز در برزخ هستیم؛ زیرا این جهان ما نیز حد فاصلِ میان جهان پیش از این و جهان بعدی است.  

از آنجا که انسان پایانی ندارد و راه و حرکت انسان از نظر سالک تا بی نهایت ادامه دارد -هرچند همواره انسان در حال تغییر و در حال خلقت جدید است- جهان آخرت نیز برزخی برای جهان پس از آن است.

پس از وجهی دیگر معلوم شد که برزخ به معنای توقف و سکون نیست؛ زیرا هستی و اجزای آن همواره دارای حرکت و تغییر است. پس هر چیزی به اعتبار اینکه حرکت کرده است و از مرحله قبل گذشته است اما هنوز وارد مرحله بعدی نشده است در برزخ است؛ و گفتیم که همواره حرکت و تغییر و مرحله بعد وجود دارد؛ اما انسان  از برخی مراحل به بعد ، از انسانیت و ویژگی های انسانی خارج می شود و بر اثر تغییر به چیزی دیگر تبدیل می شود.

پاسخ به پرسش شما درباره مکان و مکانت

سرکار خانم نیکی نوشته بودند:

سه سوال از فص ادریسی داشتم:

۱- تفاوت و ویژگی معنایی علو مکانت و علو مکان چیست؟ و آیا یکی بر دیگری برتری دارد؟

۲ - لطفا توضیح روشنتری در مورد عبارتِ "عمل مکان را و علم ، مکانت را می طلبد." بفرمایید ، خصوصا در مورد علم که آیا منظور علم بطورکلی هر گونه علمی را شامل میشود و یا منظور علم خاص معنوی است یا هر دو؟

۳ -  منظور از تبعیت در جمله : از شگفت انگیزترین امور این است که انسان کامل برترین موجودات است، و علو - خواه به مکان ، و خواه به مکانت که همان منزلت باشد - جز به( تبعیت ) ، به او نسبت داده نشده است ، . . .

پاسخ:

1- مقصود از مکان در اینجا هر آن چیزی است که وجود  مادی و جسمانی دارد.  از این رو، مکان در اینجا هم شامل مکان در معنای عرفی آن می شود و هم شامل جسم انسان و ... می شود.

مقصود از مکانت همان مقام و منزلت  یا به بیان دیگر همان مرتبه  است. 

محی الدین می فرماید : علو و برتری یا از نظر مکانی است یا از نظر مقام و منزلت. مثلا انسانی ممکن است از نظر جثه  بزرگ باشد و بازوهای قوی داشته باشد  و دیگری جثه کوچک و بازوهای  کوچک تری داشته باشد  اما از سوی دیگر احتمال دارد کسی که جثه کوچک تری دارد از نظر مقام علمی یا معنویت یا هنرمندی و خلاقیت برتر باشد.

پس مکانت مربوط به امور معنوی (غیر مادی) همچون علم و جهل و شجاعت و ترس و فروتنی و  تکبر و ... است و مکان همان جسم و امور جسمانی است.

مکان و مکانت  دو جنبه مختلف اند ؛  اما مکانت به طور مستقل وجود ندارد ، و همواره مکانت در مکان (ماده و امور مادی) به ظهور می رسد. پس مکانت در مکان به ظهور می رسد.

2- درمورد سوال دوم نیز مقصود این است که عمل ما  با جسم به ظهور می رسد و  عمل نیازمند جسم است و  اینکه علم مکانت را می طلبد به این معناست که علم از جمله امور معنوی است و امور معنوی دارای مکانت و رتبه های مختلفی است. این شامل هر علمی می شود. پس افرادی که مثلا علم فیزیک را می دانند دارای مراتب مختلفی اند. برخی دانا هستند و برخی داناتر.

3- یعنی با اینکه انسان کامل در جهان انسانی ما افضل است اما علو و برتری او ذاتی نیست و علو و برتری او به تبعیت از مکان و مکانت است و خلاصه اینکه : علو او مربوط به مکان و مکانت (منزلت) اوست.