درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

آیا اختلاف نظر امری نامطلوب است؟

افراد سطحی نگر چنین می پندارند که اختلاف نظر به طور کلی، امری نامطلوب است و به برخی از آیات و روایات نیز در این باره استناد می کنند اما در نگاه ژرف نگر از بین بردن اختلاف نظر نه امکان دارد، و نه مطلوب است و مقصود از آن دسته از آیات و روایات که اختلاف را امری نامطلوب می شمارد بیان خواهد شد. 

در بحث از اعتباری بودن امور، بیان شد که درکِ افراد از پدیده های هستی بستگی به نسبتی دارد که هرکس با آن پدیده ها دارد؛ و مرتبه و حال  افراد  در درک و  نقطه نظر آن ها تاثیر دارد. از آنجا که افراد مرتبه و حال افراد مختلف است و افراد استعدادهای گوناگونی دارند، پس  اختلاف نظر در امور مختلف، امری ناگزیر است و از بین بردنِ اختلاف نظر کاری غیر ممکن و محال است. 

اختلاف نظری که مذموم و زیانبار است آن اختلاف نظری است که به کشمکش و نزاع و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران منجر شود؛ اما اختلاف نظری که کشمکش و نزاع و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران منجر نشود سبب رشد و پویایی اندیشه می شود، زیرا تضارب آرا و گوناگونی نظرات موجب نقد نظرات می شود و معایب و  نقاط ضعف اقوال را روشن می کند.

جایگاه شخصیت افراد در رفتارهای ایشان

یکی از دوستان پرسیدند که افراد را می شناسم که به شدت دیندار و معتقدند اما متاسفانه رفتارهایی را از ایشان سراغ دارم که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. به عنوان مثال،  گاهی می بینم که امانتدار نیستند یا دروغگو هستند یا به امور اخلاقی پایبندی ندارند و این قضیه برای من اصلا قابل هضم نیست. این در حالی است که به شدت باورهای دینی دارند و  از طرفی هم من فکر نمی کنم افرادی ریاکار و  دو رو باشند.

به این دوست عزیز عرض کردم که : این تصور که همه رفتارهای افراد ریشه در اعتقادات آن ها  دارد تصوری غلط است. فقط منشأ برخی رفتارهای افراد باورهای دینی و عقاید ایشان است. منشأ دیگرِ رفتارهای افراد شخصیتِ ایشان است. یعنی برخی افراد از نظر شخصیتی، حریص یا طمعکار یا دروغگو یا... هستند و این ویژگی های شخصیتی در بسیاری از رفتارهای آن ها تاثیر می گذارد.

 اگر گاهی می بینیم که برخی از افرادی که اعتقادی به امور دینی ندارند به عنوان مثال امانتدار هستند یا رفتارهای اخلاقی دارند این رفتارها ریشه در شخصیت ایشان دارد. سومین منشأ رفتارهای افراد غریزه است و افراد برخی از رفتارهای خود را تحت تاثیر غرایز خود انجام می دهند. بنابراین، این تصور غلط است که همه رفتارهای افراد ریشه در باورها و عقاید ایشان دارد؛ و از اینجا اهمیت تعلیم و تربیت و خودسازی و فضایل معنوی اشکار می شود.

 

سخنی در مورد تاثیر ماه ها و روزها در افراد

 در میان مردم شایع است و در برخی نوشته ها می خوانیم که متولدان فلان ماه فلان خصوصیات را دارند.  پرسش اینجاست که آیا این سخن صحیح است و امکان دارد که همه متولدان فلان ماه خصوصیات یکسانی داشته باشند؟

شکی نیست که در عالم ماده همه چیز هم دارای خاصیتِ اثرگذاری است، و هم اثرپذیری؛ و اجمالا ماه  و خورشید و  فصول مختلف و ... نیز بر موجودات این جهان تاثیرگذارند. به عنوان مثال، ماه  در جزر و مد  دریا تاثیر دارد و ... . همه این ها در جای خود صحیح است اما نکته مهم اینجاست که تنها یک یا چند عاملِ محدود نیست که در خصوصیات افراد و خصوصیات گیاهان و موجودات تاثیر دارد بلکه مجموعه بیشماری از عوامل  در ما و در هر چیز تاثیرگذار است در نتیجه تولد در یک ماه از سال  در کنار عوامل بیشمار اثرگذار است و به تنهایی مؤثر نیست و برای همین است که اگر ما خصوصیات افرادی را که همگی در ماه خاصی مورد بررسی قرار دهیم به وضوح می بینیم که همگی ویژگی های یکسانی ندارند و راز و رمز آن این است که بیشمار عامل در تحقق یک پدیده نقش دارد.

اکنون که به اینجا رسیدیم ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که نحوست یا سعد بودن ایام  نیز اگر به عنوان امری ذاتی در نظر گرفته شود کاملا غلط است و هیچ روزی نیست که  به خودی خود، نحس یا سعد باشد؛ زیرا هیچ دو روزی دقیقا عین هم نیست، بلکه شبیه به هم است. (1) به عنوان مثال، روز 16 اردیبهشتِ امسال  با روز16 اردیبهشتِ سال های گذشته  فرق دارد؛ زیرا شرایط و مقتضیات جانبی آن متفاوت است؛ و به طور کلی، هیچ دو موقعیتی نیست که دقیقا در هستی تکرار شود. روزهای چهارشنبه نیز-  عنوان مثال عرض می کنم- با هم فرق دارند؛ هرچند نام همگی چهارشنبه است؛ و یکسان در نظر گرفتنِ تاریخ ها و زمان ها امری کاملا اعتباری است و حقیقی نیست. در ضمن، نحوست یا سعد بودن ایام به اعتبار وقایعی است که در آن روز رخ داده  است و آن واقعه ممکن است برای کسی خیر بوده باشد و برای کسی شر باشد.

این نکته را نیز فراموش نکنیم که نسبت ها است که در آثاری که در هر چیز ظاهر می شود تاثیر دارد و از این روست که  باران که می بارد برای  برخی محصولات زیان دارد و برای برخی محصولات مفید است؛ برخی افراد از باران سود می برند و برخی زیان می کنند.

در پایان لازم است یادآوری کنم که روایانی که برخی روزها را به طور مطلق، نحس می شمارد از نظر سندی، ضعیف و غیر معتبر است.

-------------------------------

(1)اگر گفته شود که در آیه 19 از سوره "قمر" سخن از  "یوم نحس مستمر" (روز نحس مستمر) شده  است، در پاسخ می‌گوییم که معنای عبارت  این است که تندبادی که سبب هلاکت قوم عاد شد در آن روز به صورتِ مستمر، می وزید و به این ترتیب سبب هلاکت آن ها شد. 

تقدیم به گرفتاران

دیروز فردی که مشکلی داشت، اصرار می کرد که برای رفع مشکلش ذکری را به او بیاموزم .  این نوشتار را که در قالب چند نکته می نگارم، تقدیم به همه کسانی می کنم که گرفتاری یا مشکلی دارند و  برای برطرف شدن گرفتاری یا مشکل خود چاره ای را می‌جویند؟

1-افراد سطحی نگر می پندارند که اجابت دعا و رفع  مشکل همیشه به این طریق است که خدا عینِ خواسته کسی را به او بدهد در حالی که فقط در برخی موارد چنین اتفافی رخ می دهد  و گاهی به سبب ضرورت و به سبب آنچه مطلوب انسان است چیزی دیگر، به جای آن خواسته، به او داده می شود. به عنوان مثال، کسی از خدا پسری سالم  و صالح می خواهد دختری سالم و صالح  متولد می شود؛ همان طور که برای مادر حضرت مریم (س) چنین اتفاقی افتاد. گاهی نیز اجابت دعا به سبب ضرورتی، به تاخیر می‌افتد اما انسان معنوی که نگرش معنوی دارد تاخیر در اجابت را خیر می بیند و بی تابی نمی کند.

در مواردی نیز خداوند مشکل انسان را به این شیوه حل می کند که خواسته او را به او نمی دهد اما نیاز او را برطرف می کند. به عنوان مثال، کسی که از خدا ثروت زیاد می خواهد ممکن است خدا ثروت زیاد به او ندهد اما در عوض، کاری کند که  بیماری و مشکلات و اموری که مخارج سنگینی  دارد  از او دور شود و به این ترتیب نیازی به ثروت زیاد نداشته باشد.

نوع دیگری از اجابت دعا به این شکل است که نگرش انسان را تغییر می دهد؛ به طوری که دیگر آنچه را که پیش از آن، گرفتاری و مشکل می‌دید اکنون آن را گرفتاری یا مشکل نمی بیند؛ بلکه خیر می بیند. به عنوان مثال ، ممکن است کسی از خدا فرزند بخواهد اما خداوند به سبب ضرورتی، فرزند به او ندهد اما نگاه او را به فرزند  تغییر دهد و او را به این نگرش برساند که نداشتنِ فرزند برای او گرفتاری نیسست و خیر و صلاح او در این است که فرزند نداشته باشد.

 از نظر عارف، مراتب افراد را نگرش ایشان تعیین می کند.  نظام جهان به  گونه ای است که انسان به بسیاری از خواسته های خود ممکن است عیناً دست نیابد اما سالک می تواند نگرش خود را ارتقا دهد و به این  باور برسد که انسان پس از اینکه با روش درست برای رسیدن به خواسته های شایسته اش تلاش کرد، چنانچه به خواسته هایش نرسید یا خواسته هایش به تاخیر افتاد، قطعا خیر او در این بوده است، و قطعا مطلوب او همین است. در یکی از نوشتارهای گذشته در مورد خوشبختی دنیوی مطلبی نوشته بودم  و در آنجا ذکر کرده بودم که اساس خوشبختی در احساس رضایت از زندگی است زیرا افراد زیادی هستند که بسیار از امکانات را دارند و از زندگی خود راضی نیستند و در واقع احساس خوشبختی ندارند.

2- اذکار و دعاها هرچند در جای خود پسندیده و مطلوب اند اما تاثیرشان مطلق نیست.  ذکر همانند دارو است که تحت شرایطی تاثیر می گذارد؛  یا همانند کلیدی است که قفلِ مربوط به آن را- آن هم تحت شرایطی نظیر زنگ نزدن قفل و امثال آن- باز می کند  و هر کلیدی به هر قفلی نمی خورد. انسانی که مرگ او یا یکی از نزدیکانش فرا رسیده است و مجالی برای زنده ماندن ندارد هیچ ذکری سبب زنده ماندنش نمی شود، بلکه تاثیری که ذکر می تواند داشته باشد این است که کمک می کند که او مرگ را خیر ببیند.

در اینجا دوست دارم برای چندمین بار به این نکته مهم اشاره کنم؛ نکته ای که از مبانی اندیشه محی الدین است، و آن این است که: در این جهان همه چیز برای مردم اعتباری است و بستگی به نگاه افراد دارد. زندانی ها اغلب می خواهند از زندان بیرون بیایند و برای رهایی از آن دعا می کنند؛ اما یوسف در ماجرایِ ابتلایِ زلیخا، از خدا زندان را طلب می کند و مایل است که در زندان بیفتد.

3- مادامی که مشکل و گرفتاری ما برطرف نشده است ما باید به خود آرامش بدهیم تا تعادل روحی خود را از دست ندهیم زیرا ممکن است دست به کارهای خطرناک یا احمقانه ای بزنیم که خسارت های آن قابل جبران نباشد. یکی از راه‌های آرامش بخشی این است که به خود یاداور شویم که همه افراد در این دنیا به گونه ای مشکل و گرفتاری دارند و هیچ کس نیست که مشکلی نداشته باشد. حتی باید به خود یادآوری کنیم که شبیه به این مشکل را افراد متعددی پیش از من و  همزمان با من دارند. در گرفتاری ها با خود بگوییم: "من اولین نفر نیستم و آخرین نفر نیز نخواهم بود."

درباره اعتماد به نفس

متاسفانه جمعی  از کارشناسان علوم اسلامی بر اثر سطحی نگری،  چنین می پندارند که اعتماد به نفس  یا همان خود باوری به طور کلی غلط است  و انسان باید به جای اعتماد به نفس، توکل به خدا داشته باشد.

اینان این گونه استدلال کرده اند که توکل در لغت به معنای اعتماد و تکیه کردن است و بر اساس متون دینی انسان باید فقط بر خدا توکل کند و بر او تکیه داشته باشد.

شکی نیست که هر انسانی یک جزء از مجموعه اجزای جهان است و انسان بدون یاری و همراهی  حضرت حق  در هیچ کاری به موفقیت نمی تواند دست یابد. در نوشتار قبلی نیز تبیین شد که خداوند همگان را اجمالا یاری  می کند و یاری خداوند مختص اهل تدیّن و ایمان نیست. (1)

برای روشن شدن موضوع توجه به دو نکته ضروری است:

1-  اعتماد به نفسی که صحیح است و مورد تاکید قرار می گیرد این است که انسان  توانایی های خود را بشناسد و در زندگی و در حل مشکلات زندگی، از توانایی های خود به شایستگی بهره بگیرد. انسان خودباخته  اصولا همت و پشتکار لازم برای فعالیت های مختلف را ندارد و  از ظرفیت های خود  نمی تواند به شایستگی استفاده کند. در برابر اهل ظاهر که اعتماد به نفس را مخالف تعالیم دینی می بینند و آن را نفی می کنند باید بگویم که اعتماد به نفس در فرهنگ دینی، تحت عنوانِ "عزت نفس" قرار می گیرد.

2-  از دیدگاه وحدت وجود، انسان مظهر حضرت حق  است  و علم و اراده  و قدرتِ حضرت حق  در انسان به عنوان یکی از مظاهر بارزِ حضرت حق به ظهور می رسد.  تنها لازم است باور داشته باشیم که همه  استعدادها و توانایی هایی که  در ما هست استعدادهای الهی است که در ما ظهور یافته است. بنابراین،  بر اساس دیدگاه وحدت وجود، اعتماد به نفس  در تعریف صحیح آن، تضادی با توکل به خدا ندارد؛ و اگر ملاحظه شده است که برخی از عالمان علوم دینی اعتماد به نفس را نقد کرده اند، برخی از این ایشان سطحی نگر بوده اند و با وحدت وجود مخالف بوده اند، و  برخی دیگر با وحدت وجود مخالف نبوده اند اما آن را به خوبی درک و هضم نکرده اند  و منافاتی میان توکل به خدا و  اعتماد به نفس دیده‌اند؛ و  در این میان، سخن برخی از ایشان نیز می تواند ناظر به این قضیه باشد که به لحاظ وحدت وجود، توانایی ها و استعدادهای انسان در واقع عین توانایی حضرت حق است، و نگرش انسان باید بر توانایی ها و استعدادهایی خود این گونه باشد.

---------------------------------------------------

(1) ناگفته نماند که از منظر محی الدین، همگان ایمان دارند اما متعلقِ ایمان افراد مختلف است؛ یعنی  افراد به چیزهای مختلفی ایمان دارند.