یکی از دوستان پرسیدند که افراد را می شناسم که به شدت دیندار و معتقدند اما متاسفانه رفتارهایی را از ایشان سراغ دارم که به هیچ وجه قابل توجیه نیست. به عنوان مثال، گاهی می بینم که امانتدار نیستند یا دروغگو هستند یا به امور اخلاقی پایبندی ندارند و این قضیه برای من اصلا قابل هضم نیست. این در حالی است که به شدت باورهای دینی دارند و از طرفی هم من فکر نمی کنم افرادی ریاکار و دو رو باشند.
به این دوست عزیز عرض کردم که : این تصور که همه رفتارهای افراد ریشه در اعتقادات آن ها دارد تصوری غلط است. فقط منشأ برخی رفتارهای افراد باورهای دینی و عقاید ایشان است. منشأ دیگرِ رفتارهای افراد شخصیتِ ایشان است. یعنی برخی افراد از نظر شخصیتی، حریص یا طمعکار یا دروغگو یا... هستند و این ویژگی های شخصیتی در بسیاری از رفتارهای آن ها تاثیر می گذارد.
اگر گاهی می بینیم که برخی از افرادی که اعتقادی به امور دینی ندارند به عنوان مثال امانتدار هستند یا رفتارهای اخلاقی دارند این رفتارها ریشه در شخصیت ایشان دارد. سومین منشأ رفتارهای افراد غریزه است و افراد برخی از رفتارهای خود را تحت تاثیر غرایز خود انجام می دهند. بنابراین، این تصور غلط است که همه رفتارهای افراد ریشه در باورها و عقاید ایشان دارد؛ و از اینجا اهمیت تعلیم و تربیت و خودسازی و فضایل معنوی اشکار می شود.
اینکه انسان با آگاهی و حضور آفریننده هر عمل و هر نقشی باشد که در زندگی ایفا می کند ؛ چقدر می تواند در خودسازی او موثر باشد ... فرای هر اندیشه و مذهبی .
سپاس از مطالب بسیار عالی شما .
استاد گرانقدر بسیار نکته تامل برانگیزی را مطرح نمودید و نتیجه گیری تان درمورد خودسازی واقعا مهم و حائز اهمیت است .