درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

خودخواهی و حُب نفس

آدمی خودخواه است و کارهایی که می کند در مسیر خودخواهی است . افراد بسیار اندکی هستند که با سلوک توانسته اند از یک منظر، خودخواهی را در خود، تا حد زیادی، محو کنند.

بسیار از افراد می پندارند که برای رضای خدا کارهایشان را انجام می دهند؛ اما اگر خوب دقت کنند ، می بینند که کارهایشان برای رضای خدا نیست و بر اساس خودخواهی و بر اساس حُبِ نفس (دوست داشتن خود) است.

خیلی ها برای جمع کردن ثواب، یا از ترس از عذاب کار خیر را انجام می دهند و این  در واقع نوعی خود خواهی است. حتی کسانی که برای دستیابی به کمال روحی یا رسیدن به قرب خدا کارهای خیر را انجام می دهند آن ها نیز به نوعی برای منافع خودشان کار می کنند.

البته، فراموش نکنیم که همان طور که محی الدین تصریح کرده است، هیچ صفتی در انسان بد یا بیهوده نیست و  انسان کامل کسی است که هر صغتی را  درست  و به جا  و به اندازه  به کار می برد. خودخواهی نیز  از این قاعده مستثنا نیست.

اگر خودخواهی و  حب نفس نبود هیچ کس نه خودش را حفظ می کرد و نه در مسیر شکوفا کردن استعدادهایش تلاش می کرد.

بنابراین، خودخواهی و حب نفس از نظر محی الدین وقتی بد است که انسان به خقوق دیگران تجاوز کند یا موجب آزار دیگران شود.

معجزه از دیدگاه محی الدین

معجزه از نظر  امام العارفین، محی الدین، دو نوع است:

 یک نوع  کارهایی است که در توان بشر نیست و فقط خدا بر آن قادر است و  آگاهی به این نوع  معجزه کم و دشوار است. وی از زنده کردن مردگان به عنوان نمونه ای از این نوع معجزه یاد می کند.

نوع دیگر معجزه این است که : کاری به طور عادی، امکان وقوع داشته باشد و پیامبری که آن را آورده است  ادعا دارد که خداوند همت مردم را از انجام همانندِ این کار باز می دارد و آن ها را منصرف می کند.  محی الدین سپس بیان می کند که این نوع معجزه به واقعیت نزدیک تر است. (فتوحات باب 188)

پیش از محی الدین، سید مرتضی و جمعی دیگر نیز قائل به نظریه "صرفه" شدند و گفتند که  اعجاز قرآن از باب صرفه است و خداوند همتِ مردم را  منصرف کرده  است و باز داشته است که همانند این قرآن را بیاورند؛ و اگر خداوند مانع همت مردم نشده بود، این امکان وجود داشت که  برخی شبیه این قران را بیاورند اما خداوند مانع شد.

از دیدگاه محی الدین، هیچ واقعه ای در هستی نیست که فقط یک بار ممکن باشد که واقع شود. هر واقعه ای به لحاظ نوعی، امکان دارد که تکرار شود؛ و اگر تکرار نشود، خدا مانع آن شده است؛ نه اینکه امکان وقوعِ مجدد آن نباشد.

بحثی درباره لذت بردن

در پندار دینداران سطحی‌نگر، لذت بردن امری ناپسند و مذموم است و یک دیندارِ راستین و مقید فقط در پی جلب رضای الهی است؛ و او وقتی به اخلاص دست می یابد که همه خواسته های خود را کتار بگذارد و فقط خواستِ خدا بر او حاکم باشد؛ اما در نگاه  ژرف اندیشان و در مکتب عرفانی محی الدین لذت بردن جزیی از  ویژگی های انسان  است و نمی توان به طور کلی ان را نفی کرد.

انسان موجودی است که از کارهایی که برمی گزیند و انجام می دهد لذت می برد و هر کاری که انجام می دهد و برمی گزیند به نوعی از آن لذت می برد. نمازگزار از نمازش لذت می برد و  انفاق مال در راه های خداپسندانه و ... نیز با لذت همراه است و هیچ انسانِ سالمی نمی تواند ادعا کند که من بدون  اینکه لذت ببرم، اعمال دینی خود را انجام می دهم.

به بیان ساده تر ، همان طور که افراد لا ابالی از انجام امور مختلفی  لذت می برند افراد خویشتن دار و با تقوا نیز از خویشتنداری خود  یا از اینکه  از دستورهای الهی تبعیت کرده اند لذت می برند.

بله، انسان معنوی فرقی با افراد لا ابالی دارد؛ و آن فرق این است که انسان معنوی لذت بردن را هدف خود قرار نمی دهد، بلکه هدف او دستیابی به کمالِ معنویِ خویش است که در متون دینی از آن به رسیدن به قرب الهی تعبیر می شود. 

معانی صبر و دیدگاه محی الدین

صبر در نزد عوام به معنای شکیبایی و تحمل مصائب  است؛ و در ادبیات عرفانی، صبر فضیلتی است که شئون مختلفی دارد؛ یعنی یک وجهِ صبر تحملِ مصائب است و وجه دیگر آن خویشتنداری  از انجام امور ناشایست است و وجه سومش استقامت و تداوم در انجام امور شایسته و وظایف است.

آنچه محی الدین را متمایز از بسیاری می کند این است که چون محی الدین هیچ چیزی را مطلق نمی داند، شکیبایی و استقامت  و خویشتنداری را نیز به طور مطلق ، فضیلت نمی داند . از این رو، وی در کتاب فتوحات، مقامی را با  عنوان "مقام ترک صبر" قائل می شود  و در فصوص الحکم بر همین اساس درفص ایوبی تصریح می کند که حضرت ایوب یک دوره صبوری کرد  و به خداوند از بلاها شِکوه و شکایت نکرد؛ و پس از مدتی، دریافت که زمان آن رسیده است که شِکوه به درگاه خداوند کند  و بخواهد که مصائب او برطرف شود؛ یعنی کار به جایی رسیده است که ترک صبر در آن موقعیت پسندیده است و حضرت حق نیز همین را می پسندد؛ و همان هنگام بود که گرفتاری هایش برطرف شد. برای اطلاع بیشتر از دیدگاه محی الدین در این باره، به فص ایوبی از کتاب فصوص الحکم مراجعه شود.