درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

آیا رعایتِ تساوی همان عدالت است؟

متاسفانه به اشتباه،  افرادی که نگرش عمیقی ندارند بر اساس سطحی نگری، گمان می کنند که رعایت عدالت به معنای رعایت تساوی است؛ در  حالی که همیشه رعایت تساوی به معنای رعایت عدالت نیست، بلکه گاهی رعایت تساوی ظلم محسوب می شود.

از آنجا که افراد مختلف استعدادهای مختلف و شرایط جسمی و روحی مختلف دارند بنابراین نمی توان حکم یکسانی در مورد ایشان- چه در تشویق ایشان و چه در تنبیه ایشان و چه در گماشتن ایشان به کاری- در نظر گرفت؛ و اگر حکم یکسانی در مورد همه افراد شود، این کار نه عادلانه است و نه حکیمانه. عدالت و حکمت اقتضا می کند که  در مورد هرکسی با توجه به استعدادها و  شرایطی که دارد حکمی متناسب  در نظر گرفته شود.

به عنوان مثال،  اگر صاحب کار به کارگری که کمتر تخصص دارد و یا  در کار کمتر زحمت کشیده است برابر کسی حقوق بدهد که تخصص زیادی دارد  و یا بیشتر از کارگران عادی کار کرده است  او عدالت را رعایت نکرده است.

اگر در زمین فوتبال قرار باشد که بازیکنان های مختلف به نوبت در پستِ دروازه‌بانی یا دفاع یا حمله قرار گیرند در اینجا نه عدالت رعایت شده است ونه حکمت؛ زیرا استعدادهای افراد مختلف است.

اگر خوب دقت کنیم می بینیم که نظام جهان بر پایه تساوی نیست، بلکه بر پایه گوناگونی‌ها است. ساختار بدن ما نیز با وجود هماهنگیِ فراوانی که میان اعضای بدن وجود دارد، بر پایه گوناگونی است؛ و اگر تفاوت و گوناگونی در بدن ما و در جهان وجود نداشت، نه جهانی بود، و نه حرکت و پوپایی در آن مشاهده می شد؛ زیرا هر سیستمی بر پایه تفاوت ها و گوناگونی ها حرکت و پویایی دارد، و البته از آنجا که هر چیزی عوارضی در این جهان دارد، همین  اختلاف ها در عین حال که سبب حرکت سیستم و رشد و پویایی آن می شود گاهی سبب بروز تعارض ها و ضدیت ها و کشمکش ها نیز می شود و قطعا همین ضدیت ها و کشمکش ها نیز اگر درست مدیریت شود، سبب رشد سیستم می شود؛ همان طور که وقتی ویروس وارد بدن می شود هرچند سیستم ابتدا  قدری مختل می شود؛ اما با بهبودی بیمار، قدرت دفاعی بدن در مقابله با ویروس ها بیشتر و بهتر می شود.

در بدن ما زحمت حرکت روی پاها است و  از سوی دیگر اگر قلب نباشد خونرسانی به پاها و سایر اعضای بدن مختل می شود و بدن قادر به حرکت نیست همان طور که اگر ریه نباشد اکسیژن به مغز و سایز اعضای بدن نمی رسد و سیستم بدن مختل می شود و مغز نیز بدون اکسیژن و بدون خون قادر به فعالیت نیست و نمی تواند دستورهای لازم را به اعضای مختلف بدن  از طریق سیستم عصبی مخابره کند. خلاصه سخن اینکه، بدن ما بسیار گوناگون است و اعضای یکسانی در بدن نیست و  اعضای مختلف نیز هر یک عملکرد مختلفی دارند اما این اعضای مختلف  و عملکردهای مختلف در کنار هم  سیستم بدن را  فعال و پویا نگه می دارند و هیچ عضوی از بدن نه به عضوی دیگر حسادت می کند و نه به حال آن غبطه می خورد  اما اگر یک عضو یا حتی یک سلول کار خود را به درستی انجام ندهد و طغیان کند یا در کار خود سستی کند در این صورت همه مجموعه بدن به تدریج مختل می شود.

اکوسیستم نیز بر پایه  گوناگونی پویا است و اگر بخشی از اکوسیستم حذف شود یا بخواهد کار دیگری انجام دهد اکوسیستم به هم می ریزد.

بنابراین، متوجه شدیم که نظام جهان بر پایه تساوی در ویژگی ها و تساوی در فعالیت ها نیست؛ بلکه بر پایه  تناسب و هماهنگی است و بر این اساس است که هر کس و هر عضو از اعضای جهان باید به بهترین وجه، کاری را که متناسب با استعدادهایش است انجام دهد؛ و اگر در هرجای جهان هر سیستمی مختل شود، به  این سبب است که برخی از اعضای سیستم به وظیفه خود درست عمل نمی کنند؛ همان طور که در سرطان نیز همین اتفاق می افتد.

 

سرکوب کردنِ نفس

اغلب عالمان علوم دینی به گونه ای سرکوب کردنِ نفس را امری پسندیده می‌دانند؛ و فقط تاکید می‌کنند که ریاضت‌هایِ غیر شرعی حرام است، و تنها در حیطه ای که شرع اجازه داده است باید به مبارزه با نفس و سرکوب نفس پرداخت؛ اما از نظرعارفِ وحدت وجودی، کشتن نفس و سرکوب کردن نفس کاری غیر اصولی و غلط است؛ زیرا نفس نیز از مظاهر حضرت حق است و هیچ چیز در این جهان بد نیست، بلکه باید هرچیزی به جا، و به اندازه، مورد استفاده قرار گیرد؛ و قوای نفسانی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

ذکر این نکته نیز ضروری است که کشتن نفس، یا سرکوب نفس از نظر عارفِ وحدت وجودی بی فایده است؛ زیرا نفس نمی‌میرد و سرکوب نفس نیز به صورتِ موقتی مفید است؛ اما وقتی نفس سرکوب می‌شود، آثار نامطلوب این فشار در جایی دیگر خودش را نشان می‌دهد. افرادی که چاق اند و میل به خوردن دارند اگر برنامه ای اصولی برای کم شدن میزان جذب بدن ایشان، به آن‌ها داده شود، کاری اصولی و خوب است؛ اما اگر این گونه افراد ناگهان خوراکِ خود را به صورت افراطی تعطیل کنند، از نظر روحی، زود خسته می‌شوند و از پا درمی‌آیند؛ و وقتی پرهیز را بشکنند، ناگهان با افراطی بیش از همیشه، به خوردن رو می‌آورند؛ ضمن اینکه در زمان پرهیزهای افراطی و کلی، با کج خلقی و رفتارهای ناشایست، خودشان و دیگران را آزار می‌دهند.

در مورد خودسازی نیز، قضیه همین گونه است. نفس انسان باید با ملایمت و تدریج و با برنامه ریزی تربیت شود؛ چون کشتنِ نفس ممکن نیست و سرکوب نفس نیز موقتی است و در جایی دیگر، و موقعیتی دیگر، نفس سرکشی خود را نشان می‌دهد.