درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

تبری عوام و تبری خواص

یکی از اموری که در آیات و روایات به آن به تاکید شده است موضوع تبری(برائت) از دشمنان خدا و رسول و ... است. نکته ای که در نگرش عوامانه وجود دارد این است که برائت  وظیفه ای است که به طور یکسان، به عهده همه مسلمانان است؛ اما در نگرش پژوهش محور و عالمانه ، هیچ تکلیفی برای همه افراد به طور یکسان مقرر نشده است؛ زیرا به حکم عقل، هرحکم شرعی تابع قیودِ موضوع و تابع شرایط  و ویژگی های مکلف است، و از این قضیه با عنوان "تناسب حکم و موضوع" گاهی یاد می شود. دخالت مقتضیات زمانی و مکانی در حکم شرعی نیز در واقع از باب تناسب حکم و موضوع است.

معرفت شخص، و شرایط او، و مرتبه ای که در آن قرار دارد یکی از پارامترهای مهمی است که در وظیفه و تکلیف شخص دخیل است. حکم برائت (تبری از دشمنان خدا و رسول و ...) نیز مشمول همین امر کلی است.

وقتی به آیات قرآن مراجعه می کنیم ، می بینیم که در جایی اشاره شده است که برائت از دشمنان خدا و رسول و ...  لازم است . در این باره می خوانیم: "قد کانت لکم اسوه حسنة فی ابراهیم والذین معه اذ قالوا لقومهم انا براء منکم ومما تعبدون من دون الله " این آیه تصریح دارد که علاوه بر بیزاری از بت ها، برائت و بیزاری از بت پرستان نیز ضروری است.

پیروان حضرت ابراهیم در جامعه ای بودند که بت پرستی شیوع داشت و آن ها از نظر اندیشه و فکری، قوی  نبودند؛ و این خطر وجود داشت که دوباره به بت پرستی برگردند ؛ و در چنین شرایطی، به توده یاران حضرت ابراهیم(ع) دستور داده شد که از بت پرستان تبری جویند . در صدر اسلام نیز خطاب به توده مسلمانی  که در جامعه ای می زیستند که بت پرستی در آن نهادینه شده بود چنین دستوری داده شد، تا مبادا دوباره بر اثر همنشینی با بت پرستان، تحت تاثیر سخنان آن ها قرار گیرند.

اما آیه ای دیگر(آیه 16 از سوره توبه) اشاره می کند که مومنان واقعی از میان غیر مومنان، همراز  و دوست صمیمی برنمی گزینند؛ یعنی آیه در مورد برخی افراد که آگاه ترند و حواسشان جمع تر است و خطر گمراهی ندارند حکم دیگری را قائل شده است و اجمالا رابطه با غیر مومنان را در حدی که به افشای اسرار مسلمانان و آسیب رسیدن به مسلمانان منجر نشود جایز شمرده است.

در همین راستا، برخی از آیات به مسلمانی که آگا ه ترند سطح معرفت بالاتری دارند و دارای قدرت تشخیص هستند می آموزد که  تنها از رفتار دیگران - اگر غلط است- می توان بیزار بود، و نه از ذات ایشان (زیرا ذات همه کس و همه چیز مظهر حضرت حق است) . در آیه 40 از سوره یونس می خوانیم: "و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم انتم بریئون مما اعمل و انا بریء مما تعملون "(و اگر تو را تکذیب کردند، بگو عمل من برای من است و عمل شما برای خودتان است؛ و من از عمل شما بیزارم" و نمی گوید از خود شما بیزارم.

بنابراین معلوم شد که آیات قرآن، معارف مختلفی را، در سطوح مختلفی، به مخاطبان مختلفی، عرضه می کند و همه آیات از نظر کلاس و نکته هایی که بیان می کنند یکسان و در یک سطح نیستند؛ زیرا سطح معرفتِ مخاطبانِ آیات مختلف با هم فرق دارد و لزوماً این طور نیست که هر آیه ای به همه مسلمان خطاب باشد ؛ و همچنین، این گونه نیست که قرآن حکم واحدی را برای همه مخاطبان بیان کرده باشد.


پاسخ به پرسش شما درباره ظلمت و نور

یکی از بزرگواران نوشته بودند:

"با سلام و احترام استاد بزرگوار سوالی داشتم از ص ۱۸۶ فصوص که حضرت محی الدین میفرمایند : . . . .  بنابراین ، هیچ عینی غیر از عین دیگر نیست . پس عین هر نوری ظلمت است. هر کس از این امر غافل باشد در درون خود احساس دلتنگی و غم می کند . . . لطفا در مورد عبارتِ " عین هر نوری ظلمت است " توضیح بیشتری عنایت بفرمایید. سپاسگزارم"

پاسخ:

اینکه ابتدا بیان می کند: هیچ عینی غیرِ عین دیگر نیست به لحاظ این است که از نظر محی الدین، هر عینی مظهر حضرت حق است و عین حضرت حق است و هر عینی هویتش چیزی جز حضرت حق نیست.

اما اینکه فرموده اند: "عین هر نوری ظلمت است" به این معناست که ظلمت نیز عینِ نور است. آنچه ما ظلمت می نامیم در واقع ظلمتِ محض نیست؛ بلکه، نور به حسب ظاهر در آنجا کم است و تاریک است.

 

نکته مهم در اینجا این است که "نور" و "ظلمت" دو تعبیرند برای اشاره به امور به ظاهر متضاد و برای اشاره به صفات و ویژگی های به ظاهر متضاد و متناقض.

محی الدین با این تعبیر در صدد بیان این نکته است که به لحاظ وحدت وجود، ظلمت نیز نمودی از نور است و ظلمت محض ما نداریم؛ زیرا هر چه وجود دارد بهره مند از نور است.

مقصود محی الدین این است که انسان غافل یا انسان گنهکار یا انسانی که ما رفتار او را نمی پسندیم و او را ظلمانی می دانیم ، او نیز به لحاظ هویتش، عین حضرت حق است.

در اعتباری دیگر، تعبیر "ظلمت" نمادی است برای اشاره به تعیّن و تشخص و جسمانیتِ هر یک از مخلوقات عالَمِ مُلک. به بیان دیگر، هر عینی به سبب تعین و تشخص و محدودیتش، ظلمت است. یعنی ملکوتِ هر کس و هر چیز به منزله نور است و صورتِ جسمانی هر کس و هر چیز به اعتباری ظلمت است. البته، مقصود محی الدین از تعبیر ظلمت بار منفی دادن به آن نیست.

 

نمایشنامه با گلوله آزادم کن ، اثر تازه استاد توانا ، منتشر شد

نمایشنامه "با گلوله آزادم کن" اثر استاد علیرضا توانا،  به زیور طبع آراسته شد.

حدود یک ماه است که نمایشنامه "با گلوله آزادم کن" ، اثر استاد علیرضا توانا،  به اهتمام نشر داستان منتشر شد و در سی امین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.

نمایشنامه استاد علیرضا توانا

این نمایشنامه حکایتگر زندگی و رنج خانواده هایی است که جنگ همه آرزوها، عشق و افتخارشان را زیر سایه تلخ و ننگ خود ویران می کند.

پیش از این نیز نمایشنامه‌های "چاه" و "سنگ" (منتشرشده در نشریه نمایش) و کتاب‌های "مسایا"٬ "خاکستری"، "قصه مرگ ماهان" به قلم این استاد ارجمند نگارش و به زیور طبع آراسته شده بود.

این استاد گرانقدر سیمرغ بلورین بهترین فیلم تلویزیونی را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرده است.

برای این هنرمند و شاعر و نویسنده ارجمند و توانا آرزوی موفقیت بیش از پیش داریم.

 

ضرورت جستجو در افکار و خیالات و درون خویش

یکی از ارکان اصلی سلوک تلاش در جهت خودشناسی است؛ و در مسیر خودشناسی نظاره کردن بر درون و افکار و اندیشه های خویش بسیار ضروری است. چقدر ظاهر ما نشانگر ویژگی های شخصیتی و روحی ماست؟ بسیار اندک. پس سالک نباید به رفتارهای ظاهریِ خود دل خوش کند و برای شناخت خود لازم است که درون خویش و افکار و خیال های درون خویش را بسیار مورد مداقه قرار دهد.

بسیاری از خیال های ما ممکن است هرگز در عمل ظاهر نشود اما این بدان معنا نیست که در درون ما آن افکار و خیال ها وجود ندارد. بارها ممکن است ما در درون خود به کسی حمله کرده باشیم و او را بسیار مورد ضرب و شتم قرار داده باشیم  اما ممکن است هرگز مجالی پیش نیاید که این امور در ظاهر نیز اتفاق بیفتد و اگر ما فرصت و مجال چنین کارهایی را پیدا نکنیم، به این معنا نیست که ما آن ویژگی ها را نداریم. 

بنابراین، سالکی که مدام در درون خود برای شناختِ خود غور نکند، هرگز به خودشناسی نمی رسد؛ و کسی که به خودشناسی نرسد در واقع در مراحل ابتدایی سلوک متوقف شده است.

تعداد قابل توجهی از ویژگی های درونی  مثل تکبر و لجاجت و ...  ممکن است با نشانه های بیرونی همراه نباشد. به عنوان،  مثال کم نیستند سالکانی که در ظاهر دچار کبر یا لجاجت یا حسادت نیستند؛ اما این صفت ها به صورت پنهانی در آن ها وجود دارد و ممکن است کسی بمیرد و هرگز از خواب غفلت بیدار نشود و نفهمد که دچار کبر یا حسادت است.

گاهی اوقات نیز برخی امور هم نشانه فروتنی می تواند باشد، و هم نشانه کبر. به عنوان مثال، انداختن سر به زیر همیشه نشانه فروتنی نیست، بلکه گاهی هم نشانه کبر است.به عنوان مثال، گاهی سخنرانی سخن می گوید و سخنرانی دیگر سر خود را پایین می اندازد به صورتی که نشان می دهد که سخنان تو برای من مهم نیست و اصلا خودت نیز برای من مهم نیستی. این نوع رفتارها همگی حاکی از کبر است ؛ اما فردی که غافل است اصلا این نشانه ها را درک نمی کند.

 

پاسخ به پرسش شما در مورد رویت حق در صورت اعتقاد خویش

یکی از بزرگواران نوشته بودند:

" در کتاب فصوص ص ۱۸۴ آمده : . . .  حق حجاب را میان خود و بنده اش برمی دارد ، از این رو ، بنده حق را در صورت اعتقاد خود می بیند . بنابراین ، او عین اعتقاد بنده است . از این رو ، قلب و چشم هرگز شاهد چیزی نیست ، مگر صورت اعتقاد خودش را در مورد حق . " سوالم در مورد واژه "اعتقاد " است که منظور حضرت محی الدین از اعتقاد دقیقا چیست؟ شامل چه مواردی می شود ؟ و وسعتش چه چیزهایی را در بر می گیرد؟ "

پاسخ:

پیش از اینکه وارد بحث اصلی شوم لازم است یادآوری کنم که این عبارت یکی از عبارت هایی است که فهم و هضم آن دشوار و درکش مستلزم آگاهی و درک پازل های مختلفی از اندیشه محی الدین است. اکنون تلاش می کنم که  تا حد امکان با بیانی روشن و در عین حال ساده و نه خیلی مفصل و پیچیده، نظر محی الدین را توضیح دهم.

1- نکته اول اینکه برداشته شدن حجاب امری است که هم بستگی به نسبت شخص با حق و با هستی دارد ، و هم مراتب مختلفی دارد. پس همگان نه به یک اندازه حجاب برایشان برداشته می شود، و نه به گونه ای واحد و از زاویه ای واحد حق را می بینند. این را هم فراموش نکنیم که محی الدین در فص آدمی و ... تصریح کرده است که حجاب به طور کامل میان حق و بنده برداشته نمی شود، زیرا ظرفیت موجود محدود است و حق نامتناهی است.

2- هرکس به اندازه ظرفیت و استعداد و قابلیتِ آن زمانِ خود، حق را می بیند. یعنی نگرش هر کس در هر زمان منوط به ظرفیتِ او ، و زاویه دید او ، و نسبتی است که با حق دارد؛ و تعریف هر کس از حق بستگی به حال و مقام او دارد.

3- محی الدین یک اندیشه مهم دیگری دارد و آن این است که هرکس در در دایره وجود است مظهر حضرت حق و عین حضرت حق است؛ در نتیجه، همه افراد از نظر محی الدین در دایره وجود باید به رسمیت شناخته شوند و هیچ کس خارج از مجموعه نیست.

4- اینکه همگان در دایره حق و هستی به رسمیت شناخته می شوند به معنای نادیده گرفتن مراتب افراد نیست؛ یعنی این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که افراد از نظر استعداد و ازنظر نگرش و اعتقاد ، مراتب مختلفی دارند و برخی بر برخی دیگر فضیلت دارند اما در عین حال پایین ترین مرتبه نیز نباید طرد و خارج از دایره در نظر گرفته شود.

5- مقصود از اعتقاد همان باور و نگرش هرکس نسبت به حضرت حق و نسبت به هستی است. اگر کسی معتقد است که حضرت حق مهربان ترین است اگر واقعا چنین باوری داشته باشد، واقعا حق برای او مهربان ترین است، زیرا او حق را چنین می بیند؛ و اگر کسی حق را بی رحم ترین می بیند، حضرت حق برای او چنین معنایی دارد؛ و اگر کسی حق را هم مهربان و هم نامهربان می بیند ،حضرت حق برای او همین طور است. حال ممکن است بپرسید :چطور چنین چیزی ممکن است؟ با یک مثال ساده توضیح می دهم. اگر کسی چلومرغ را به شدت دوست داشته باشد ،چلومرغ برای او بهترین است و واقعا همین است . اگر کسی از چلو مرغ متنفر و بیزار باشد چلو مرغ برای او واقعا همین طور است و اگر کسی تاحدودی آن را دوست داشته باشد ، چلومرغ برای او همین گونه است. حتی ممکن است چلومرغ امروز برای کسی خوشایند و  در ماه آینده یا سال آینده ناخوشایند باشد. پس امکان دارد یک چیز در نظر افراد مختلف، گوناگون باشد و این از نظر محی الدین یعنی اینکه واقعا یک چیز واحد برای افراد مختلف، گوناگون باشد؛ زیرا از نظر او واقعیتِ محض برای ما وجود ندارد ، و واقعیت یعنی نسبتِ هرکس با واقعیت. پس هرکس واقعیت خودش را دارد.

6- نکته مهم این است که در دیدگاه محی الدین، حضرت حق هیچ عقیده و دیدگاه  بلکه هیچ استعدادی را به کسی نداده است، بلکه هرکس بر اساس عین ثابته خود که ازلی است استعدادهایی دارد و  دارای عقاید و نگرش هایی است. البته عین ثابته نیز احوال مختلفی دارد و به زبان ساده تر استعداد هر کس در زمان های مختلف فرق می کند.[1] از این رو ،سالک با سلوک تلاش می کند که نگاه خود رانسبت به حق و هستی ارتقاء دهد و نگاه هرکس مرتبه او را مشخص می کند.



[1]  در مورد عین ثابته به نوشته های مربوط به عین ثابته در وبلاگ مراجعه شود.