یکی از بزرگواران نوشته بودند:
"با سلام و احترام استاد بزرگوار سوالی داشتم از ص ۱۸۶ فصوص که حضرت محی الدین میفرمایند : . . . . بنابراین ، هیچ عینی غیر از عین دیگر نیست . پس عین هر نوری ظلمت است. هر کس از این امر غافل باشد در درون خود احساس دلتنگی و غم می کند . . . لطفا در مورد عبارتِ " عین هر نوری ظلمت است " توضیح بیشتری عنایت بفرمایید. سپاسگزارم"
پاسخ:
اینکه ابتدا بیان می کند: هیچ عینی غیرِ عین دیگر نیست به لحاظ این است که از نظر محی الدین، هر عینی مظهر حضرت حق است و عین حضرت حق است و هر عینی هویتش چیزی جز حضرت حق نیست.
اما اینکه فرموده اند: "عین هر نوری ظلمت است" به این معناست که ظلمت نیز عینِ نور است. آنچه ما ظلمت می نامیم در واقع ظلمتِ محض نیست؛ بلکه، نور به حسب ظاهر در آنجا کم است و تاریک است.
نکته مهم در اینجا این است که "نور" و "ظلمت" دو تعبیرند برای اشاره به امور به ظاهر متضاد و برای اشاره به صفات و ویژگی های به ظاهر متضاد و متناقض.
محی الدین با این تعبیر در صدد بیان این نکته است که به لحاظ وحدت وجود، ظلمت نیز نمودی از نور است و ظلمت محض ما نداریم؛ زیرا هر چه وجود دارد بهره مند از نور است.
مقصود محی الدین این است که انسان غافل یا انسان گنهکار یا انسانی که ما رفتار او را نمی پسندیم و او را ظلمانی می دانیم ، او نیز به لحاظ هویتش، عین حضرت حق است.
در اعتباری دیگر، تعبیر "ظلمت" نمادی است برای اشاره به تعیّن و تشخص و جسمانیتِ هر یک از مخلوقات عالَمِ مُلک. به بیان دیگر، هر عینی به سبب تعین و تشخص و محدودیتش، ظلمت است. یعنی ملکوتِ هر کس و هر چیز به منزله نور است و صورتِ جسمانی هر کس و هر چیز به اعتباری ظلمت است. البته، مقصود محی الدین از تعبیر ظلمت بار منفی دادن به آن نیست.
نمایشنامه "با گلوله آزادم کن" اثر استاد علیرضا توانا، به زیور طبع آراسته شد.
حدود یک ماه است که نمایشنامه "با گلوله آزادم کن" ، اثر استاد علیرضا توانا، به اهتمام نشر داستان منتشر شد و در سی امین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.
این نمایشنامه حکایتگر زندگی و رنج خانواده هایی است که جنگ همه آرزوها، عشق و افتخارشان را زیر سایه تلخ و ننگ خود ویران می کند.
پیش از این نیز نمایشنامههای "چاه" و "سنگ" (منتشرشده در نشریه نمایش) و کتابهای "مسایا"٬ "خاکستری"، "قصه مرگ ماهان" به قلم این استاد ارجمند نگارش و به زیور طبع آراسته شده بود.
این استاد گرانقدر سیمرغ بلورین بهترین فیلم تلویزیونی را از جشنواره فیلم فجر دریافت کرده است.
برای این هنرمند و شاعر و نویسنده ارجمند و توانا آرزوی موفقیت بیش از پیش داریم.
یکی از بزرگواران نوشته بودند:
" در کتاب فصوص ص ۱۸۴ آمده : . . . حق حجاب را میان خود و بنده اش برمی دارد ، از این رو ، بنده حق را در صورت اعتقاد خود می بیند . بنابراین ، او عین اعتقاد بنده است . از این رو ، قلب و چشم هرگز شاهد چیزی نیست ، مگر صورت اعتقاد خودش را در مورد حق . " سوالم در مورد واژه "اعتقاد " است که منظور حضرت محی الدین از اعتقاد دقیقا چیست؟ شامل چه مواردی می شود ؟ و وسعتش چه چیزهایی را در بر می گیرد؟ "
پاسخ:
پیش از اینکه وارد بحث اصلی شوم لازم است یادآوری کنم که این عبارت یکی از عبارت هایی است که فهم و هضم آن دشوار و درکش مستلزم آگاهی و درک پازل های مختلفی از اندیشه محی الدین است. اکنون تلاش می کنم که تا حد امکان با بیانی روشن و در عین حال ساده و نه خیلی مفصل و پیچیده، نظر محی الدین را توضیح دهم.
1- نکته اول اینکه برداشته شدن حجاب امری است که هم بستگی به نسبت شخص با حق و با هستی دارد ، و هم مراتب مختلفی دارد. پس همگان نه به یک اندازه حجاب برایشان برداشته می شود، و نه به گونه ای واحد و از زاویه ای واحد حق را می بینند. این را هم فراموش نکنیم که محی الدین در فص آدمی و ... تصریح کرده است که حجاب به طور کامل میان حق و بنده برداشته نمی شود، زیرا ظرفیت موجود محدود است و حق نامتناهی است.
2- هرکس به اندازه ظرفیت و استعداد و قابلیتِ آن زمانِ خود، حق را می بیند. یعنی نگرش هر کس در هر زمان منوط به ظرفیتِ او ، و زاویه دید او ، و نسبتی است که با حق دارد؛ و تعریف هر کس از حق بستگی به حال و مقام او دارد.
3- محی الدین یک اندیشه مهم دیگری دارد و آن این است که هرکس در در دایره وجود است مظهر حضرت حق و عین حضرت حق است؛ در نتیجه، همه افراد از نظر محی الدین در دایره وجود باید به رسمیت شناخته شوند و هیچ کس خارج از مجموعه نیست.
4- اینکه همگان در دایره حق و هستی به رسمیت شناخته می شوند به معنای نادیده گرفتن مراتب افراد نیست؛ یعنی این نکته نیز باید مورد توجه قرار گیرد که افراد از نظر استعداد و ازنظر نگرش و اعتقاد ، مراتب مختلفی دارند و برخی بر برخی دیگر فضیلت دارند اما در عین حال پایین ترین مرتبه نیز نباید طرد و خارج از دایره در نظر گرفته شود.
5- مقصود از اعتقاد همان باور و نگرش هرکس نسبت به حضرت حق و نسبت به هستی است. اگر کسی معتقد است که حضرت حق مهربان ترین است اگر واقعا چنین باوری داشته باشد، واقعا حق برای او مهربان ترین است، زیرا او حق را چنین می بیند؛ و اگر کسی حق را بی رحم ترین می بیند، حضرت حق برای او چنین معنایی دارد؛ و اگر کسی حق را هم مهربان و هم نامهربان می بیند ،حضرت حق برای او همین طور است. حال ممکن است بپرسید :چطور چنین چیزی ممکن است؟ با یک مثال ساده توضیح می دهم. اگر کسی چلومرغ را به شدت دوست داشته باشد ،چلومرغ برای او بهترین است و واقعا همین است . اگر کسی از چلو مرغ متنفر و بیزار باشد چلو مرغ برای او واقعا همین طور است و اگر کسی تاحدودی آن را دوست داشته باشد ، چلومرغ برای او همین گونه است. حتی ممکن است چلومرغ امروز برای کسی خوشایند و در ماه آینده یا سال آینده ناخوشایند باشد. پس امکان دارد یک چیز در نظر افراد مختلف، گوناگون باشد و این از نظر محی الدین یعنی اینکه واقعا یک چیز واحد برای افراد مختلف، گوناگون باشد؛ زیرا از نظر او واقعیتِ محض برای ما وجود ندارد ، و واقعیت یعنی نسبتِ هرکس با واقعیت. پس هرکس واقعیت خودش را دارد.
6- نکته مهم این است که در دیدگاه محی الدین، حضرت حق هیچ عقیده و دیدگاه بلکه هیچ استعدادی را به کسی نداده است، بلکه هرکس بر اساس عین ثابته خود که ازلی است استعدادهایی دارد و دارای عقاید و نگرش هایی است. البته عین ثابته نیز احوال مختلفی دارد و به زبان ساده تر استعداد هر کس در زمان های مختلف فرق می کند.[1] از این رو ،سالک با سلوک تلاش می کند که نگاه خود رانسبت به حق و هستی ارتقاء دهد و نگاه هرکس مرتبه او را مشخص می کند.
[1] در مورد عین ثابته به نوشته های مربوط به عین ثابته در وبلاگ مراجعه شود.