یکی از عواملی که سبب رسوخ خرافات و عقاید و باورهای ناصحیح در میان توده مردم حتی در میان افراد اهل مطالعه و حتی نویسندگان شده است تکیه کردن بر ظواهر حکایت هایی است که در کتاب های مذهبی و معنوی آمده است بی آنکه سند معتبری داشته باشند و یا حداقل قرائنی مبنی بر صحت آن ها یافت شود .
با کمال تاسف، بسیاری از افراد نگرش ها و عقاید خود را بر پایه ظواهر حکایت ها می سازند در حالی که بسیاری از این حکایت ها که در کتاب های مختلف آمده است سند معتبری ندارد و متاسفانه نویسندگان بر اثر سطحی نگری، به پذیرش آن ها و نگارش آن ها روی آورده اند.
کتاب هایی همچون مدینة المعاجز اثر سیدهاشم بحرانی و الخرائج و الجرائح اثر راوندی و مناقب العارفین اثر افلاکی و اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات اثر ملا آقا دربندی و نفحات الانس اثر جامی و تذکرة الاولیاء اثر عطار و امثال این کتاب ها ملغمه ای است از حکایت های غلط و درست؛ و البته به نظر این جانب، مطالب غلط و غیر قابل اتکا در آن ها بسیار بیشتر از مطالب موثّق است.
این قبیل کتاب ها سبب شده اند که امور غیر مستند و غیر صحیح رواج بسیاری در جامعه پیدا کند. به نظر می رسد که حد اقل، افرادی همچون عطار و جامی در زمانِ خامی خویش این آثار را نوشته اند. البته، برخی از کتاب ها از قبیل مثنوی، حقایقی را در قالب داستان بیان کرده است و نویسنده و خواننده می داند که این حکایت ها داستان هایی است تا ضمن آن ها نکته های معنوی بیان شود و مولوی نیز به این موضوع اشاره کرده است؛ اما مصیبت آنجاست که نویسنده ای حکایاتی را به عنوان حکایات واقعی بنویسد و خواننده نیز همراه او در چاه بیفتد. ناگفته نماند که خواننده اغلب تحت تاثیر نام نویسنده قرار می گیرد و به نوشته ها و حکایت هایش بدون بررسی و دقت در سند آن ها، تکیه می کند و قطعا این نیز ناشی از سطحی نگری خواننده است.
سلام و درود بر شما
استاد گرانقدر چقدر خوب شد که این موضوع را مطرح کردید !
اتفاقا یکی از آشنایان از مطالعه این کتابها در اوایل سلوکش تعریف می کرد و اینکه چقدر این کتابها باعث سردرگمی و ایجاد باورهایی غیرواقعی در او شده بود ......
بطوریکه تا مدتها گمان می کرد هر آدم بزرگی در سلوک باید چنین ویژگی هایی را داشته باشد .
سپاس از مطالب مفید و کاربردیتان .