یکی از کارهای مهمی که محی الدین انجام داد تبیین و تفهیم درهم تنیدگیِ مُلک و ملکوت است. در میان اهل ظاهر چنین تلقی می شود که عالم ملکوت بیرون از عالَم مُلک و جدا از آن است و ملکوت در جایی دیگر است.
محی الدین با بیان وجوه مختلف دیدگاه وحدت وجود به مخاطبانش آموخت که مُلک و ملکوت در هم تنیده است و عالَمِ مُلک عینِ عالم ملکوت است .
بنابراین، برخلاف تصور عوامانه ای که از عالم ملکوت وجود دارد و گمان می شود که عالم ملکوت در جایی دیگر ورایِ آسمان ها است ملکوت از نظر محی الدین ساحتی است که بر عالم مُلک احاطه دارد و عالم مُلک ظهورِ عالم ملکوت است و احاطه ملکوت به ملک از نوع احاطه ذاتی است، نه از نوع احاطه بیرونی.
محی الدین به ما آموخت که عالم ملکوت به لحاظ مرتبه فرایِ زمان (به معنای وقت) و فرای مکان است، اما هر مکانی و هر مُلکی قطعا ظهوری از ملکوت است و به ما یادآوری کرد که چون مُلک و ملکوت در هم تنیده اند هرگز ملکوت بدونِ مُلک نبوده است و بدون مُلک نخواهد بود.
اگر زمین و سیارات دیگر هر یک تولدی دارند و روزی نابود می شود، اما همواره سیارات و ستاره هایی در حال تولد هستند و هرگز زمانی نمی رسد که هستی بالکل نابود شود و جهانی (عالم مُلکی) وجود نداشته باشد؛ زیرا از بین رفتنِ عالمِ مُلک به این معناست که یکی از ساحت های وجودیِ حضرت حق نابود شود، و این به معنای تعطیل شدن ساحتی از ساحت های وجودی حضرت حق است.
با سلام خدمت شما استاد ارجمند
این نکته که فرمودید ملکوت احاطه ذاتی به ملک دارد و نه احاطه از نوع بیرونی ؛ بسیاری از مفاهیم را برای مخاطبان شفاف و روشن می کند .
سپاس فراوان از حضرتعالی که از علمتان بسیار بهره می بریم .
این درهم تنیدگی برای سالک محی الدینی به این معناست که آسمان به زمین آورده شده ....