در این نوشتار قصد دارم عبارتی از محی الدین را که کوتاه اما عمیق و پر معناست ذکر کنم؛ عبارتی که با درک آن، پاسخ بسیاری از پرسش ها را می توان یافت. وی در فتوحات نگاشته است:
"و ما ثم شیء مطلق أصلا لأنه لا یقتضیه الإمکان و لا تعطیه أیضا الحقائق (الفتوحات ج1، ص 665)
یعنی: در جهان، هیچ چیزی مطلق نیست؛ زیرا ساحت امکان هرگز اقتضایِ مطلق بودن را ندارد، و حقایق نیز مطلق بودن را ایجاب نمی کند.
محی الدین در این عبارت، دو برهان برای اثبات سخن خود، ارائه می کند . برهان اول این است که در ساحت امکان، قابلیت و اقتضایِ مطلق بودن وجود ندارد؛ و چیزی که در ساحت امکان است نمی تواند مطلق باشد. برهان دوم این است که در ساحت امکان، همه چیز مرکّب است و از حقایق مختلفی تشکیل شده است؛ و هرچیزی که مشتمل بر حقایق مختلف باشد نمی تواند مطلق باشد.
متاسفانه، ذهن ما به مطلق انگاری عادت کرده است. انسان دوست دارد که فورا میان امور مختلف مرزبندی کند، زیرا مرزبندی ها خیال او را راحت می کند و به آرامش می رسد؛ و اگر در جایی ببیند که اموری هست و مرزبندی ندارد، دچار تشویش خاطر می شود. از همین روست که دوست دارد که همه چیز را مطلق در نظر بگیرد. آدمی در پی دوستی است که مطلقا خوب باشد و در پی کتابی است که مطلقا خوب باشد و در پی منزلی است که مطلقا خوب باشد و ... . حتی آدمی در نگاه منفی نیز دوست دارد که تکلیف چیزی را یکسره کند. به عنوان مثال، شخصیت های منفی تاریخ را نیز دوست دارد که مطلقا بد بپندارد، تا خیالش راحت شود؛ در حالی که در این جهان، هیچ چیز مطلق نیست؛ و انسان با تمرین و تکرار و با ممارست باید ذهن خود را عادت دهد، تا از اسارتِ این مطلق اندیشی و جزم اندیشی رها شود.
با سلام و احترام
مثل همیشه عالی و پر از معنا بود . وقتی چیزهایی را که با حواس ظاهری خودمان درک می کنیم و ارزیابی و حتی اندازه گیری می کنیم در شرایط متفاوت تر ؛ به گونه دیگری هستند یعنی حتی چیزی که یقینا همه زوایای آن را بررسی کرده ایم نسبی است ؛ چگونه می توانیم امور و چیزهایی را که احاطه به آنها نداریم ، مطلق بپنداریم ؟
براستی که همانطور که فرموده اید رهایی از مطلق نگری به تمرین و ممارست زیادی احتیاج دارد .
استاد عزیز بسیار بسیار عالی بود