درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

جرقه ای از ملکوت

 برای اینکه کسی حقیقتی را - در هر موضوعی- بفهمد لازم است که وارد عالم امر یا همان "عالم ملکوت" شود. عالَم ملکوت جایی دیگر نیست بلکه لایه ای عمیق تر از همین عالم است که بر این عالم تاثیرگذار است. دانشمندانی که حقیقتی را در هر علمی کشف کرده اند، یا نوع آوری واختراعی انجام داده اند ذهن همه آن ها از طریق ارتباطی که با عالم ملکوت پیدا کرده است به آن حقیقت دست یافته است. برای تقریب به ذهن می توان گفت که هرگاه شما باهوش بوده اید و از هوش خود برای درک چیزی یا رفع مشکلی استفاده کردید در واقع با بهره گیری از ملکوت به موفقیت دست یافته اید. بنابراین، تنها راه کشف ها و اختراع ها همین است؛ و چنین نیست که دریافت حقایق از ملکوت اختصاص به مباحث معنوی وعرفانی داشته باشد.

اینجا این پرسش مطرح می شود که ارتباط با ملکوت چگونه حاصل می شود یا افزایش می یابد؟

محی الدین قائل است که این موضوع بستگی به ضرورتِ وقوع این امر دارد و از طریق دور، میان ملکوت و شخص حاصل می شود؛ یعنی رابطه ملکوت با ما دایره وار است و در هر لحظه ای که ما آمادگی برای ارتباط با ملکوت داشته باشیم و ضرورتی نیز وجود داشته باشد ارتباط ملکوت با ما برقرار می شود و ما در مدار ملکوت قرار می گیریم.

 همه افرادی که در هر موضوعی می کوشیده اند که چیزی را بفهمند یا کشف کنند، ناآگاهانه یا آگاهانه تلاش می کرده اند که رابطه دایره ای میان ملکوت و ایشان برقرار شود و در مدار ملکوت قرار بگیرند و از هوش هستی بهره مند شوند؛ و البته، این اتفاق در لحظه رخ می دهد.

دانشمندانی که با بررسی و آزمایش حقیقتی را کشف می کنند بارها از کنار آن حقیقت به راحتی گذشته اند و فقط یک بار ذهن آن ها جرقه ای زده است و حقیقت را کشف کرده اند.

گرچه تلاش کردن به تنهایی برای برقراری ارتباط ذهن با ملکوت کافی نیست؛ اما در بسیاری از اوقات، با تلاش و مهیا کردن شرایط، نور ملکوت بر ذهن تابیده است و انسان به اصطلاح دچار  اشراق (روشن شدگی) شده است.

علم چیست؟ علم در یک تعریف عبارت است از آگاهی از نسبتی است که میان پدیده ها وجود دارد. دانشمندان در واقع نسبت برخی از پدیده ها را با هم می دانند و ایشان تلاش می کنند که از امتزاج آگاهی ها و نسبت هایی که می دانند به کشف نسبتی جدید دست یابند یا اگر در کار اختراع اند با امتزاج آگاهی های خود و بهره گیری از مجموعه آن ها، نو آوری و اختراع داشته باشند.

همه این حرف ها را برای این عرض کردم که ما بدانیم که با کشف نسبتِ میان دانسته های خود و از طریق امتزاج آن ها با یکدیگر، به مطالب جدیدی می توانیم دست یابیم؛ یعنی ما با امتزاج و ربط دادن دانسته های خود با یکدیگر سوال های جدیدی را برای خودمان مطرح می کنیم و سپس از طریق ارتباط میان دانسته های خود، می توانیم در مسیر یافتن پاسخ و دریافت حقیقتی جدید، حرکت کنیم. اگر سوالی برای ما وجود ندارد در واقع ما آنچه را که می دانیم، خوب نفهمیده ایم؛ واز این رو نمی توانیم میان دانسته های خود ارتباطی برقرار کنیم و به دانشی جدید دست یابیم. 

نظرات 2 + ارسال نظر
Bahar سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 09:20

با سلام و عرض ادب . مثل همیشه عالی بود و نکته ای که خیلی مهم است این است که نکاتی که با این جرقه ها وارد ذهن می شوند ؛ باید در جایی نوشته شوند تا در زمان هایی که ذهن به دلایل مختلف دچار افت گیرایی است ؛ شخص دانسته های قبلی خود را فراموش نکند و با مرور و چینش آنها کنار هم قدرت تازه ای به این دور بدهد . هر چند هر چه به ما می رسد از جانب ملکوت است .

محمد دوشنبه 13 آذر 1396 ساعت 12:10

بسیار عالمانه و استادانه بود حضرت استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد