درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

تمایزها جهان ما را به وجود آورده است و به پیش می برد

همان طور که محی الدین و بزرگان دیگر تصریح کرده اند جهان ما را با این همه تفاوت ها و گوناگونی ها، تمایزها به وجود آورده است، نه وجوه اشتراک. از این رو، تا جایی که کسی تعدی و تجاوزبه حقوق دیگران نکرده است، لازم است که به اختلاف نظرو اختلاف سلیقه او احترام گذاشت و آن ها را به رسمیت شمرد.

همه مردم دنیا با توجه به اختلاف در ویژگی هایشان، هرگز نمی توانند نگرش های یکسانی داشته باشد و تلاش برای یکسان کردن نگرش های افراد تلاشی بیهوده است و هرگز امکان ندارد و نخواهد  داشت که همه مردم دنیا در جزئیات ، نگرشی همانند یکدیگر پیدا کنند.  

از این رو، عارف هرگز نمی کوشد که نگرش خود را به دیگران تحمیل کند و حتی نمی کوشد که همه سالکان نگرشی همانند یکدیگر داشته باشند وهمانندِ یکدیگر عمل کنند. اگر ما بکوشیم که دیگران را در نگرش و رفتار مانند خود کنیم، در واقع نظام هستی را نشناخته ایم.

 اراده ای که بر جهان حاکم است هرگز اراده ای در جهت یکسان سازی نگرش ها و رفتارها ندارد و اگر نگاهی به جهان و پدیده ها و موجودات جهان بیفکنیم می بینیم که اراده حاکم بر آن چنین می خواهد که اراده های مختلفی در جهان وجود داشته باشد .

بنابراین، همان طور که در بدن ما قلب کار خود را انجام می دهد و چشم و گوش و زبان و ... هر یک به کار خود مشغول اند و هر کدام کارِ مناسبِ خود را انجام می دهند و در کنار یکدیگر با وجود اختلاف در رفتارها ، همانند چند دوست، زندگی مسالمت آمیز دارند، ما نیز باید بیاموزیم که با وجود اختلاف نظرها و اختلاف رفتارها ، در کنار یکدیگر با مسالمت و دوستی زندگی کنیم و از تحمیل نظر خود و رفتار خود به دیگران بپرهیزیم و نسبت به کسانی که نگرش و رفتاری همانند ما ندارند نگاه تحقیرآمیز نداشته باشیم.

انواع دعا از دیدگاه محی الدین، ابن عربی

انواع دعا از دیدگاه محی الدین، ابن عربی

 

بسیار از اوقات همه ما دیده ایم و تجربه کرده ایم که خدا را می خوانیم، اما دعای ما مستجاب نمی شود. به عنوان مثال، دعا می کنیم بیمار ما شفا پیدا کند اما شفا پیدا نمی کند و... . بسیاری از افراد در دریا یا خشکی و در زمین یا در هواپیما گرفتار شده اند و با حال اضطرار خدا را خوانده اند، اما دعای آن ها اجابت نشده است. راز این موضوع چیست؟

امام العارفین برای تبیین این موضوع در کتاب فصوص الحکم دعا را در یک تقسیم بندی سه نوع می داند و در این تقسیم بندی اشاره کرده است که چرا برخی دعاها همان گونه که شخص دعا کرده است، به اجابت نمی رسد.

 سه نوع دعا که محی الدین به آن ها اشاره می کند از این قرار است:

الف- دعای لفظی؛ خواه آن را به زبان بیاورد و آشکارا بگوید، و خواه آن را از دل بگذراند. این نوع دعا  هرچند در عرفانِ عملی کارکردهایی دارد، اما نسبت به دو نوع دیگر دعا سطحی تر است.

ب- نوع دوم دعا همان دعا کردن با زبانِ حال است. به عنوان مثال، کسی تشنه یا گرسنه است و در پی یافتن غذا می رود؛ یا کسی بیمار است و در پیِ درمان می رود . لازم به ذکر است که ممکن است هیچ دعای لفظی همراه دعا با زبانِ حال نباشد. این نوع دعا نیز همیشه عیناً به اجابت نمی رسد؛ یعنی افراد بسیاری بوده اند که گرسنه یا تشنه بوده اند و در پیِ آب یا غذا رفته اند، اما آن را نیافته اند و مرده اند و افرادی بوده اند که در پیِ درمانِ بیماریِ خود بوده اند و بهبودی نیافته اند.

ج- نوع سوم دعا همان دعا با زبانِ استعداد است که اجابت آن قطعی است. اگر در وجود کسی استعدادی باشد، آن استعداد از حضرت حق می طلبد که آشکار شود و به ظهور برسد. البته ، استعدادهایی که در درونِ هر کس است مجال و زمانی برای آشکار شدن دارد. به عنوان مثال، استعداد بلوغ در کودک مجال و زمانی دارد و این طور نیست که کودک 5 ساله  استعداد بلوغ را داشته باشد.

بنابراین، هرگاه دعای لفظی و دعایی که با زبان حال ما انجام می دهیم مطابق با دعا با زبانِ استعداد باشد، دعای لفظی و دعای با زبان حالِ ما به پیرویِ دعای با زبانِ استعداد، به اجابت می رسد؛ اما اگر دعای لفظی و دعا با زبانِ حال مطابق با دعا با زبانِ استعداد نباشد، در این صورت دعایِ لفظی و دعا با زبانِ حال نیز نمی تواند مستجاب شود.

هرچند دعایِ لفظی و دعا با زبانِ حال نشانه قطعی بر این نیست که شخص اکنون استعدادِ آنچه را که درخواست می کند دارد، اما دعا نکردنِ لفظی و دعا نکردن با زبان حال و به طور کلی اینکه کسی خواهان فضیلتی نباشد اغلب نشانه خوبی نیست؛ یعنی اگر کسی به عنوان مثال، در پی کسبِ  فضایل نیست این درخواست نکردن، اغلب حاکی از این است که فلان استعداد در او نیست، یا حداقل فعلا مجالِ ظهور فلان استعداد در او نیست.

 

فرشته و شیطان از منظر عرفانی

پس از نوشتن مطلبی که تقدیم مخاطبان عزیز کردم به خاطر نگارنده  رسید که در این نوشته مقصود از فرشته و شیطان را از منظر عرفانی بازگو کنم.

از منظر عرفانی، هرچیزی که عامل و سببِ تحقق کاری مثبت باشد فرشته محسوب می شود؛ خواه آن سبب از اسباب معنوی باشد و خواه از اسباب مادی.

بنابراین، از منظر عرفانی کسانی که حضرت یوسف (ع) را از چاه بیرون آوردند  نسبت به نجات یوسف (ع) فرشته محسوب می شدند؛ زیرا کارگزار فرمان الهی بودند، هرچند خود نمی دانستند.

فرشتگان از منظر عرفانی انواع و مراتب مختلفی دارند. تعبیر فرشته شامل نیروهای موجود در هستی و همچنین در انسان می شود. خورشیدی که سبب بخار شدن آب دریا و سبب به وجود آمدن ابر و باران است فرشته محسوب می شود.

دارویی که سبب بهبود بیمار می شود فرشته است. خیال و اندیشه مثبتی که حالِ روحی شما را خوب می کند فرشته است. وقتی شما به دوست خود کمک می کنید برای او نقش فرشته را ایفا می کنید.

از منظر عرفانی، همه قوای مادی و معنوی جهان و همه موجودات جهان که کارگزار کاری مثبت در جهان هستند فرشته محسوب می شوند؛ خواه در عالَمِ مُلک (عالم جسمانی و عالم محسوسات) باشند و خواه در عالم روحانی و معنوی.

از منظر عرفانی اگر کسی و چیزی سببِ کاری منفی باشد یعنی سبب رنج و بیماری و نقص یا سبب کاری زشت و ... باشد شیطان نامیده می شود. بنابراین هرکس و هرچیزی که سبب بیماری یا سبب گمراهی و یا سبب نا امیدی یا سبب آزار کسی  شود شیطان محسوب می شود و از این رو تعبیر شیطان به صورت جمع (شیاطین) نیز به کار می رود.

https://t.me/alishalchiannazer

بودنی برای خود و بودنی برای دیگران

از منظر عرفانی، هرکس و هرچیزی که در این جهان وجود دارد، بودنش دو وجه دارد؛ وجهی که برای خودش است ، و وجهی که برای دیگران است؛ چه بداند و چه نداند؛ و چه بخواهد و چه نخواهد.

به عنوان مثال، در داستان حضرت یوسف (ع) می بینیم که چند نفر از کاروانی بر سر چاهی رفتند تا آب بردارند؛ بی آنکه بدانند به طرف چاه می روند که یوسف را از چاه بیرون بیاورند. در واقع آنان، بی آنکه متوجه باشند از جانب ملکوت ماموریت داشتند که یوسف را نجات دهند؛ زیرا نجات یوسف در آن هنگام از نظر ملکوت، ضرورت داشت.(1) در واقع، آینده یوسف بود که ایجاب می کرد که یوسف نجات پیدا کند و زنده بماند.

پس هرکسی علاوه بر اینکه برای خودش وجود دارد و زندگی می کند از سوی دیگر چه بداند وچه نداند و چه بخواهد و چه نخواهد در مسیر کمک به دیگران یا زیان رساندن به دیگران، حرکت می کند؛ و گویی که زندگی افراد به هم گره خورده است؛ و این موضوع برای توده مردم و برای سالکان مبتدی هم امیدبخش است و هم ترسناک؛ و برای سالکان پیشرفته نه امید بخش است، و نه ترسناک؛ زیرا به یقین رسیده اند که تاثیرگذار در هستی جز حضرت حق نیست، و حضرت حق نیز جز آنچه را که عین ثابته  و ملکوتِ هر کس ایجاب می کند به او نمی رساند.

.........................................................

(1) تعبیرِ "از نظر ملکوت" را از این رو آوردم که ممکن است چیزی از نگاه مُلکیِ ما ضرورت داشته باشد اما از نظر ملکوت ضرورت نداشته باشد و بالعکس.

در مواجهه با کسی که گناهی و نقطه ضعفی از خود را برای ما مطرح می کند

اگر کسی نزد ما آمد و مشکلی را برای ما مطرح کرد و نقطه ضعف یا گناهی از خودش را به ما گفت و اشاره کرد که نمی تواند مشکل خودش را حل کند، ما باید چند نکته را مد نظر قرار دهیم:

 

 

1- او را سرزنش نکنیم و  نگاه تحقیر آمیز به او نکنیم . چون او با آمدن نزد ما و مطرح کردن مشکل و نقطه ضعف خود به اندازه کافی رنج می کشد پس ما نباید او را ملامت کنیم و یا چیزی بگوییم که او بیشتر خجالت بکشد.

2-سعی نکنیم با پرسیدن سوال های نابجا و غیر ضروری و تجسس های بی مورد او را وادار به دروغ گفتن یا کتمان حقیقت کنیم و کاری نکنیم که از آمدن نزد ما پشیمان شود.

3- سخنان ناامید کننده به او نزنیم و از گفتن سخنان آرمانی و ایده آل که او در آن شرایط نمی تواند به  آن عمل کند بپرهیزیم. باید به او بفهمانیم که همه افراد بزرگ و وارسته  کم و بیش نقاط ضعفی داشته اند و با همت و تلاش و اعتماد به یاری حضرت حق توانسته اند به تدریج افرادی خودساخته شوند.

4- سعی کیم مشکل او را درک کنیم و به او بفهمانیم که مشکل او را درک می کنیم و قصد نداریم که او را به طور کلی محکوم کنیم .

5- او را به رحمت الهی و به آینده امیدوار کنیم و به او بفهمانیم که همین قدر که متوجه نقطه ضعفی شده است و در صدد جبران آن است مورد عنایت خداوند است.

6- اگر او به یکباره نمی تواند آن مشکل یا عمل را کنار بگذارد، سعی کنیم به او بفهمانیم که اگر او نمی تواند به یکباره آن عمل یا مشکل را بر طرف کند؛ اگر همت کند به تدریج می تواند آن را کنار بگذارد.

7- باید از شیوه جایگزین کردن کار نیکی استفاده کنیم و به او بفهمانیم که برای غلبه بر نقطه ضعفش باید از شیوه جایگزین کردن کاری دیگر که برای او دلچسپ است و به آن علاقه دارد باید کمک بگیرد.

8 -باید این نقطه ضعف و این راز را پنهان کنیم و به او اطمینان بدهیم که با کس دیگری در مورد این مشکل او صحبت نخواهیم کرد .

9- باید به او بسیار محبت کنیم تا راهنمایی ها و سخنان ما در او مؤثر واقع شود.