درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره کتاب هایی همچون مدینة المعاجز ، و الخرائج و الجرائح ، و مناقب العارفین و ...

یکی از عواملی که سبب رسوخ خرافات و عقاید و باورهای ناصحیح در میان توده مردم حتی در میان افراد اهل مطالعه و حتی نویسندگان شده است تکیه کردن بر ظواهر حکایت هایی است که در کتاب های مذهبی و معنوی آمده است بی آنکه سند معتبری داشته باشند و یا حداقل قرائنی مبنی بر صحت آن ها یافت شود .

با کمال تاسف، بسیاری از افراد نگرش ها و عقاید خود را بر پایه ظواهر حکایت ها می سازند در حالی که بسیاری از این حکایت ها که در کتاب های مختلف آمده است سند معتبری ندارد و متاسفانه نویسندگان بر اثر سطحی نگری، به پذیرش آن ها و نگارش آن ها روی آورده اند.

کتاب هایی همچون مدینة المعاجز اثر سیدهاشم بحرانی و الخرائج و الجرائح اثر راوندی و مناقب العارفین اثر افلاکی و اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات اثر ملا آقا دربندی و نفحات الانس اثر جامی و تذکرة الاولیاء اثر عطار و امثال این کتاب ها ملغمه ای است از حکایت های غلط و درست؛ و البته به نظر این جانب، مطالب غلط و غیر قابل اتکا در آن ها بسیار بیشتر از مطالب موثّق است.

 این قبیل کتاب ها سبب شده اند که امور غیر مستند و غیر صحیح رواج بسیاری در جامعه پیدا کند. به نظر می رسد که حد اقل، افرادی همچون عطار و جامی در زمانِ خامی خویش این آثار را نوشته اند. البته، برخی از کتاب ها از قبیل مثنوی، حقایقی را در قالب داستان بیان کرده است و نویسنده و خواننده می داند که این حکایت ها داستان هایی است تا ضمن آن ها نکته های معنوی بیان شود و مولوی نیز به این موضوع اشاره کرده است؛ اما مصیبت آنجاست که نویسنده ای حکایاتی را به عنوان حکایات واقعی بنویسد و خواننده نیز همراه او در چاه بیفتد. ناگفته نماند که خواننده اغلب تحت تاثیر نام نویسنده قرار می گیرد و به نوشته ها و حکایت هایش بدون بررسی و دقت در سند آن ها، تکیه می کند و قطعا این نیز ناشی از سطحی نگری خواننده است.

 

تمایزها جهان ما را به وجود آورده است و به پیش می برد

همان طور که محی الدین و بزرگان دیگر تصریح کرده اند جهان ما را با این همه تفاوت ها و گوناگونی ها، تمایزها به وجود آورده است، نه وجوه اشتراک. از این رو، تا جایی که کسی تعدی و تجاوزبه حقوق دیگران نکرده است، لازم است که به اختلاف نظرو اختلاف سلیقه او احترام گذاشت و آن ها را به رسمیت شمرد.

همه مردم دنیا با توجه به اختلاف در ویژگی هایشان، هرگز نمی توانند نگرش های یکسانی داشته باشد و تلاش برای یکسان کردن نگرش های افراد تلاشی بیهوده است و هرگز امکان ندارد و نخواهد  داشت که همه مردم دنیا در جزئیات ، نگرشی همانند یکدیگر پیدا کنند.  

از این رو، عارف هرگز نمی کوشد که نگرش خود را به دیگران تحمیل کند و حتی نمی کوشد که همه سالکان نگرشی همانند یکدیگر داشته باشند وهمانندِ یکدیگر عمل کنند. اگر ما بکوشیم که دیگران را در نگرش و رفتار مانند خود کنیم، در واقع نظام هستی را نشناخته ایم.

 اراده ای که بر جهان حاکم است هرگز اراده ای در جهت یکسان سازی نگرش ها و رفتارها ندارد و اگر نگاهی به جهان و پدیده ها و موجودات جهان بیفکنیم می بینیم که اراده حاکم بر آن چنین می خواهد که اراده های مختلفی در جهان وجود داشته باشد .

بنابراین، همان طور که در بدن ما قلب کار خود را انجام می دهد و چشم و گوش و زبان و ... هر یک به کار خود مشغول اند و هر کدام کارِ مناسبِ خود را انجام می دهند و در کنار یکدیگر با وجود اختلاف در رفتارها ، همانند چند دوست، زندگی مسالمت آمیز دارند، ما نیز باید بیاموزیم که با وجود اختلاف نظرها و اختلاف رفتارها ، در کنار یکدیگر با مسالمت و دوستی زندگی کنیم و از تحمیل نظر خود و رفتار خود به دیگران بپرهیزیم و نسبت به کسانی که نگرش و رفتاری همانند ما ندارند نگاه تحقیرآمیز نداشته باشیم.

انواع دعا از دیدگاه محی الدین، ابن عربی

انواع دعا از دیدگاه محی الدین، ابن عربی

 

بسیار از اوقات همه ما دیده ایم و تجربه کرده ایم که خدا را می خوانیم، اما دعای ما مستجاب نمی شود. به عنوان مثال، دعا می کنیم بیمار ما شفا پیدا کند اما شفا پیدا نمی کند و... . بسیاری از افراد در دریا یا خشکی و در زمین یا در هواپیما گرفتار شده اند و با حال اضطرار خدا را خوانده اند، اما دعای آن ها اجابت نشده است. راز این موضوع چیست؟

امام العارفین برای تبیین این موضوع در کتاب فصوص الحکم دعا را در یک تقسیم بندی سه نوع می داند و در این تقسیم بندی اشاره کرده است که چرا برخی دعاها همان گونه که شخص دعا کرده است، به اجابت نمی رسد.

 سه نوع دعا که محی الدین به آن ها اشاره می کند از این قرار است:

الف- دعای لفظی؛ خواه آن را به زبان بیاورد و آشکارا بگوید، و خواه آن را از دل بگذراند. این نوع دعا  هرچند در عرفانِ عملی کارکردهایی دارد، اما نسبت به دو نوع دیگر دعا سطحی تر است.

ب- نوع دوم دعا همان دعا کردن با زبانِ حال است. به عنوان مثال، کسی تشنه یا گرسنه است و در پی یافتن غذا می رود؛ یا کسی بیمار است و در پیِ درمان می رود . لازم به ذکر است که ممکن است هیچ دعای لفظی همراه دعا با زبانِ حال نباشد. این نوع دعا نیز همیشه عیناً به اجابت نمی رسد؛ یعنی افراد بسیاری بوده اند که گرسنه یا تشنه بوده اند و در پیِ آب یا غذا رفته اند، اما آن را نیافته اند و مرده اند و افرادی بوده اند که در پیِ درمانِ بیماریِ خود بوده اند و بهبودی نیافته اند.

ج- نوع سوم دعا همان دعا با زبانِ استعداد است که اجابت آن قطعی است. اگر در وجود کسی استعدادی باشد، آن استعداد از حضرت حق می طلبد که آشکار شود و به ظهور برسد. البته ، استعدادهایی که در درونِ هر کس است مجال و زمانی برای آشکار شدن دارد. به عنوان مثال، استعداد بلوغ در کودک مجال و زمانی دارد و این طور نیست که کودک 5 ساله  استعداد بلوغ را داشته باشد.

بنابراین، هرگاه دعای لفظی و دعایی که با زبان حال ما انجام می دهیم مطابق با دعا با زبانِ استعداد باشد، دعای لفظی و دعای با زبان حالِ ما به پیرویِ دعای با زبانِ استعداد، به اجابت می رسد؛ اما اگر دعای لفظی و دعا با زبانِ حال مطابق با دعا با زبانِ استعداد نباشد، در این صورت دعایِ لفظی و دعا با زبانِ حال نیز نمی تواند مستجاب شود.

هرچند دعایِ لفظی و دعا با زبانِ حال نشانه قطعی بر این نیست که شخص اکنون استعدادِ آنچه را که درخواست می کند دارد، اما دعا نکردنِ لفظی و دعا نکردن با زبان حال و به طور کلی اینکه کسی خواهان فضیلتی نباشد اغلب نشانه خوبی نیست؛ یعنی اگر کسی به عنوان مثال، در پی کسبِ  فضایل نیست این درخواست نکردن، اغلب حاکی از این است که فلان استعداد در او نیست، یا حداقل فعلا مجالِ ظهور فلان استعداد در او نیست.

 

فرشته و شیطان از منظر عرفانی

پس از نوشتن مطلبی که تقدیم مخاطبان عزیز کردم به خاطر نگارنده  رسید که در این نوشته مقصود از فرشته و شیطان را از منظر عرفانی بازگو کنم.

از منظر عرفانی، هرچیزی که عامل و سببِ تحقق کاری مثبت باشد فرشته محسوب می شود؛ خواه آن سبب از اسباب معنوی باشد و خواه از اسباب مادی.

بنابراین، از منظر عرفانی کسانی که حضرت یوسف (ع) را از چاه بیرون آوردند  نسبت به نجات یوسف (ع) فرشته محسوب می شدند؛ زیرا کارگزار فرمان الهی بودند، هرچند خود نمی دانستند.

فرشتگان از منظر عرفانی انواع و مراتب مختلفی دارند. تعبیر فرشته شامل نیروهای موجود در هستی و همچنین در انسان می شود. خورشیدی که سبب بخار شدن آب دریا و سبب به وجود آمدن ابر و باران است فرشته محسوب می شود.

دارویی که سبب بهبود بیمار می شود فرشته است. خیال و اندیشه مثبتی که حالِ روحی شما را خوب می کند فرشته است. وقتی شما به دوست خود کمک می کنید برای او نقش فرشته را ایفا می کنید.

از منظر عرفانی، همه قوای مادی و معنوی جهان و همه موجودات جهان که کارگزار کاری مثبت در جهان هستند فرشته محسوب می شوند؛ خواه در عالَمِ مُلک (عالم جسمانی و عالم محسوسات) باشند و خواه در عالم روحانی و معنوی.

از منظر عرفانی اگر کسی و چیزی سببِ کاری منفی باشد یعنی سبب رنج و بیماری و نقص یا سبب کاری زشت و ... باشد شیطان نامیده می شود. بنابراین هرکس و هرچیزی که سبب بیماری یا سبب گمراهی و یا سبب نا امیدی یا سبب آزار کسی  شود شیطان محسوب می شود و از این رو تعبیر شیطان به صورت جمع (شیاطین) نیز به کار می رود.

https://t.me/alishalchiannazer