ممکن است این پرسش مطرح شود  که چرا مولانا و برخی  تقلید را مذمت کرده اند؟ مقصود ایشان از مذمت تقلید چیست؟

اینکه فقیهان در اثبات تقلید گفته اند که : "تقلید از باب بنای عقلاء است، که شخص غیر عالم  و غیرمتخصص در باره آنچه نمی داند به کسی که عالم و متخصص است رجوع  می کند" فی نفسه سخنی درست و منطقی است؛ اما آنچه مورد نظر مولانا و امثال اوست این است که تقلید کورکورانه ناروا است و مردم باید بدانند که حد و حدود تقلید کجاست و فقیه جامع الشرایط کیست.

ممکن است بفرمایید که مردم توان محدودی دارند و نمی توانند این امور را تشخیص دهند. بله من هم با شما موافقم و مقصودم  این است که آنان که مردم را به سوی فقیهان دعوت می کنند و فقیهان جامع الشرایط را معرفی می کنند باید از دانش بیشتری و فهم عمیق تری برخوردار باشند.

آیا واقعا کسی که فقط فقه را به صورت سنتی آموخته است و از امور فراوانی از جمله مباحث عرفانی هیچ اطلاعی ندارد فقیه جامع الشرایطی می تواند باشد؟ اگر قائل باشیم که واقعیتی به نام نگرش عرفانی داریم ، و نگرش عرفانی روی جهان بینی فرد تاثیر فراوانی دارد و نگاه فرد را به زندگی و امور زندگی و دنیا و آخرت و برزخ  و ... تغییر می دهد پس چگونه می توان گفت که کسی که از چنین معرفتی برخوردار نیست می توان تقلید کرد؟!

نکته بسیار مهمی که لازم است که به آن توجه شود این است که 1- بسیار از آگاهی ها و علوم  روی استنباط فقیه اثر می گذارد.2- جامعه ای که شخص در آن زندگی می کند و پیشینه او یعنی اینکه در کدام جامعه رشد کرده است وچه استادانی داشته است و ...  تاثیر مستقیم روی فتاوای او دارد. اگر به فتاوای فقیهانی که در جایی می زیسته اند که آب اندک بوده است مراجعه کنیم می بینیم که شرایط جامعه آن ها روی فتاوای نجاست و طهارت ایشان تاثیر گذار بوده است و او در فتوا آسان گیر تر بوده است.

فقیهی که اهل حکمت و فرزانگی و عرفان است قائل است که مقتضیات زمان و مکان در حکم شرعی تاثیر گذار است و این فقیه با فقیهی که اهل حکمت و فرزانگی و عرفان نیست و برای علوم عقلی و حِکمی و  عرفانی ارزشی قائل نیست و فقط به نصوص شرعی به صورت خام می نگرد و تکرار می کند که "حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامه و حرام محمد(ص) حرام الی یوم القیامه"  این دو فقیه از نظر استنباط زمین تا آسمان با هم فرق دارند زیرا فقیه متعمق و عقل گرا و  اهل عرفان معنای صحیح روایاتی همچون حلال محمد(ص) حلال الی یوم القیامه و حرام محمد(ص) حرام الی یوم القیامه"  را می داند  و او آگاه است که قیود مختلف موضوع سبب تغییر حکم می شود.

یک مثال ساده:  نوشیدن آب برای کسی که  در معرض خطر است و اگر آب ننوشد می میرد،  واجب است؛ و ننوشیدن عمدی اب برای چنین فردی حرام است. نوشیدن آب برای کسی که فرد تشنه تر یا سزاوارتری برای نوشیدن وجود دارد و آب محدود است اما ندادن آب به وی نیز مشکلی ایجاد نمی کند در این صورت نوشیدن آب مکروه است  و اعطای آب به او مستحب است. پس دیدیم که چطور نوشیدن آب در شرایط مختلف حکم مختلفی می تواند داشته باشد.

پس معلوم شد که مولانا و امثال او کدام تقلید را ناروا می دانستند و تقلید از کدام  کس را ناروا می شمردند.