از منظر محی الدین، هرچیز و هر کس همان طور که از وجهی و به اعتباری، مظهرِ حضرت حق است، از وجهی و به اعتباری نیز حجاب حضرت حق است؛ زیرا هرکس و هر چیز دارای فردیت و محدودیت است، پس هیچ کس و هیچ چیز دقیقا برابر با حضرت حق نیست. بنابراین، هر کس و هر چیز به اعتباری، اشاره به حضرت حق دارد؛ و به اعتباری دیگر، هرکس و هر چیز حجابِ حضرت حق است و حق را می پوشاند.
به طور کلی، ساحت فروتر نسبت به ساحتِ فراتر دارای محدودیت است و این محدودیتِ ذاتی، خودش حجاب و مانع برای شناخت ساحتِ بالاتر است. پس این حجاب یک حجاب و مانع ذاتی است و از نوع مانع و حجاب بیرونی نیست. براین اساس محی الدین نگاشت که : "الکون حجاب" (هستی حجاب است).
ناگفته نماند که نه تنها هستی حجاب حضرت حق است، بلکه حجابِ حقیقت و واقعیت خویش است؛ یعنی دست یابی به معرفتِ مطلق نیز درباره حقایق اشیاء برای کسانی که در این جهان زندگی می کنند وجود ندارد، بلکه تنها می توانند از منظر اعتباریِ خود، به موجودات و حقایق جهان بنگرند.
ساقیا بده جامی ، زان شراب روحانی
تا دمی بر آسایم زین حجاب جسمانی
استاد عزیز مثل همیشه عالی ، آکنده از نکته های نورانی
حجاب چهره جان می شود غبار تن ام / خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکن ام


چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمن ام