درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

درباره فیلم زینب اثر استاد علیرضا توانا

برخی آثار مکتوبِ علیرضا توانا: قصه مرگ ماهان، باگلوله آزادم کن، چاه، خاکستری، مسایا، به نام هیچ.

آیا معصومان ممکن است در برخی امور با هم اختلاف نظر داشته باشند?

دیروز یکی از دوستان از من پرسید: آیا معصومان ممکن است در برخی امور با هم اختلاف نظر داشته باشند؟ این دوست عزیز در چند روز گذشته، با خواندنِ ماجرایی این پرسش برایش مطرح شده بود، و آن ماجرا این بود که : در منابع آمده است، حضرت فاطمه (س) برای اثبات اینکه فدک را پیامبر (ص) به او بخشیده بود، به مسجد رفتند، و با ابوبکر به محاجه پرداختند و به منزل مراجعت کردند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در منزل منتظر بازگشت او بودند. در این حال، حضرت فاطمه (س) رو به آن حضرت  کرد و چنین فرمود: یا ابن ابیطالب، اشتملت شملة الجنین، و قعدت حجرة الظنین، نقضت قادمة الاجدل فخاتک ریش الاعزل. هذا ابن ابی قحافة، قد ابتزنی نحیلة ابی، و بلیغة ...(1)

یعنی: ای پسر ابوطالب، مانند بچه ای که در شکم مادر است، دست و پای خود را در خود جمع کرده ای و مانند شخص متهم در گوشه خانه نشسته ای. شاه بالِ خودت را که همچون بال هایِ قویِ باز شکاری بود شکستی. در نتیجه، پرهای نرمی که برای تو ماند، تو را کفایت نکرد و کارگر نشد. همچون مرغ بی بال و پری که مورد هجوم پرندگان قوی واقع شود تو گرفتار شدی. این پسر ابی قحافه (ابوبکر)، عطیه پدرِ مرا و معاش مختصر فرزندم را از من به زور گرفته است. سوگند به خدا که ستم را به بی‌نهایت رسانده است، و در دشمنی با من پافشاری کرده است، تا جایی که اولاد قیلة که انصار و مهاجران باشند ، از یاری من دریغ کردند، و جماعت مسلمانان به من بی اعتنا شدند و از این جنایات چشم پوشیدند، نه کسی هست که مانع او (ابوبکر) شود، و نه کسی هست که او را از ستم با من باز دارد. سوگند به خدا که من با نهایتِ فرو بردن خشم خود، به مسجد رهسپار شدم ولی پژمرده و افسرده بازگشتم. تو (امیرالمومنین)، آن روز که خود را از مقام و مرتبه خود ساقط کردی، خود را خوار و ذلیل کردی. تو گرگ هایِ درنده را شکار می‌کردی، و اینک مگس ها تو را شکار خود کردند. تو هیچ گوینده ای را از کلام ناروای خودش بازنداشتی! و جلویِ هیچ باطلی را نگرفتی... .

امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ به او فرمود: وای بر تو مباد، بلکه بر دشمنان تو باد! خویشتنداری کن و این گونه سخن مگوی، ای دختر برگزیده مخلوقات، و ای یادگار مقام نبوت. من در کار خود سستی نکرده ام، و از آنچه در توان و نیروی من بود کوتاهی نورزیدم . اگر تو معاش و روزی می خواهی، بدان که خداوند ضامن و کفیل روزی است، و آنچه را برای تو مهیا کرده است بهتر است از آنچه از دست تو رفته است. خدا را کافی بدان و به او پناه ببر.

مجلسی اول در بحارالانوار، در توجیه اعتراض حضرت فاطمه (س) به امیرالمومنین (ع)، گفته است: این اعتراض در واقع به خودِ امیرالمؤمنین نیست؛ بلکه به طور غیرمستقیم، خطاب و عتاب به غاصبان است. (2)

سخن مجلسی توجیه درستی نیست، زیرا حضرت زهرا (س) در مسجد و در حضور جمع، خطابِ خود را به غاصبان داشتند، و سخن او را که در خانه  بیان کرده است، نمی توان به غاصبان مربوط دانست و خطاب هایی را که به طور مستقیم به امیرالمؤمین (ع) است، از این طریق نمی توان توجیه کرد.

برخی از عالمان نیز گفته اند که این ملامت های حضرت فاطمه (س) در واقع  تعریف از صبر و شکیبایی امیرالمؤمنین (ع) است و اصلا ملامت نیست، که البته این توجیه نیز بسیار غیر منطقی است.

همه این توجیه های غیر منطقی از این روست که مبنای مشهور این است که وحی و  کشف و شهود امری یگانه و واحد است و کار درست در هر موضوع و واقعه ای یکی بیش نیست؛ اما اگر  مبنای محی الدین را داشته باشیم همه تناقضات برطرف می شود و دیگر نیازی به این توجیهات غیر منطقی نیست.

محی الدین همه امور را در ابن جهان اعتباری می داند و و قائل است که جایگاهِ ناظر و نسبتی که ناظر با هر چیز دارد حقیقتی اعتباری برای او می سازد و از این روست که هیچ خوراکی و هیچ دارویی مطلقا مفید یا مطلقا مضر نیست و شرایط هرکس سبب می شود که آن خوراکی یا دارو  برای او مفید یا مضر باشد.

محی الدین براین باور است که کشف و شهود نیز امری اعتباری است یعنی صاحبان شهود بر حسب جایگاهشان، شهودهای مختلفی دارند.

 از این رو، از دیدگاه محی الدین، وظیفه و تکلیف نیز امری واحد نیست؛ یعنی ممکن است کسی وظیفه اش اعتراض باشد و دیگری وظیفه اش صبر و سکوت باشد. پس اشکالی ندارد که حضرت زهرا (س) معتقد باشد که باید اعتراض کرد و حق را باید گرفت ولی حضرت علی (ع) معتقد باشد که باید صبر کرد.  

بر اساس همین سخنِ محی الدین، اختلاف حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) توجیه می شود؛ زیرا هریک از ایشان دریافتِ خودش و وظیفه خودش را دارد.

اگر سوال شود که پس کدام  از ایشان عصمت دارد و این اختلاف ها چگونه با عصمت سازگار است؟ پاسخ این است که این شبهه از اینجا ناشی می شود که این پرسشگر حقیقت را امری واحد می داند اما از نظر محی الدین حقیقت جلوه های مختلفی دارد و به بیان دیگر، ما یک حقیقت نداریم بلکه حقایق مختلفی داریم و هر کس نگاهش به وجهی یا به وجوهی است و  اگر کسی عارف باشد از وجوه بیشتری و با نگاه عمیق تری، به یک موضوع می نگرد و عارفان نیز مراتب مختلفی دارند؛ اما هیچ کس و هیچ چیزی مطلق نیست، بلکه -به اصطلاح محی الدین- کامل و کامل تر وجود دارد و ایشان مراتب مختلفی دارند.

https://t.me/alishalchiannazer

-----------------------------------

 (1) به منظور طولانی نشدن متن، فقط بخشی از متن عربی را آوردم و ترجمه را ذکر کردم. ر.ک: أبهى المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج‏1، ص 290-289؛ و الاحتجاج، ج1، ص 108-107؛ و مناقب آل ابی طالب معروف به مناقب ابن شهرآشوب، ج2،  ص 51-50 ؛ و بحارالانوار ، ج 29، ص 234-235 و  الدر النظیم، اثر شیخ جمال الدین یوسف بن حاتم شامی، ج 1، ص 478 .

(2) بحارالانوار، ج29، ص 324.

نظرات 3 + ارسال نظر
نیکی سه‌شنبه 22 اسفند 1396 ساعت 02:13

" حقیقت جلوه های مختلفی دارد . . . . ما یک حقیقت نداریم بلکه حقایق مختلفی داریم . " با فهم درست و عمیق همین یک عبارت دیگر تلاش برای اثبات درست یا نادرست بودن دیدگاههای مختلف اتلاف وقت است .

محمد دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت 17:28

با سلام و درود فراوان
استاد گرانقدر بقدری این دیدگاه (اعتباری بودن امور) جامع است که همه چیز را در خود فرا میگیرد و دیگر جایی برای این توجیهات که باعث تفرقه افکنی بیشتر میشود ؛ باقی نمی گذارد .

رهگذر دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت 08:38

سلام
من به عقلم که رجوع میکنم در این گفتگوی انتقادی بیشتر خشم میبینم تا تعریف و تمجید !!
مگر اینکه عقلم را تعطیل کنم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد